بسیاری از ما در طول زندگی عادت کرده ایم شخصیت های متفاوتی برای خودمان ایجاد کنیم و در شرایط متفاوت و به فراخور موقعیت، چهره های مختلفی از خودمان را بروز دهیم؛ حالا اینکه این مسئله به دلیل جبر زمانه بوده یا شرایط محیطی و فشار اجتماع -حکومت- خیلی تفاوتی نمی کند. مهم این است که این خصیصه برای ایرانی جماعت دیگر پدیده مذمومی نیست! اینکه دورو باشی و چندچهره، بیشتر نوعی زرنگی محسوب می شود تا یک خصوصیت منفی؛ و بیشتر از اینکه شخص متصف به این خصلت در جمع اطرافیان احساس خجلت کند، یک حس پیروزمندانه در زندگی به او دست می دهد. علاوه بر این، اجبار به پنهان کردن عقاید و باورهای قلبی در پس انبوهی از رفتارهای گاه حتی متناقض که البته با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی ممکن است کم رنگ یا پررنگ شود، به شکل اکتسابی به افراد منتقل شده و به قول روانشناسان به تدریج در آنها به ارزشی درونی شده تبدیل می شود.
ای کاش زمانی می رسید که هرکسی بدون هراس از پیامدهای ناخواسته، "جای خودش نفس می کشید"، چهره واقعی خودش را به همگان نشان می داد و خوبی و بدی که این روزها همچون کلافی درهم پیچیده انسان را سردرگم می کند، به راحتی قابل تشخیص بود...
با این شرایط، بعضی تصمیم گیری ها هم خیلی سخت شده و این همرنگ محیط شدن افراد، مرزهای تمایز و شناخت را هرروز کمرنگ و کمرنگ تر می کند.
پ.ن1: این ترانه را شنیده اید: ای بازیگر گریه نکن ما همه مون مثل همیم؛ صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم...
پ.ن2: این روزها دنیای مجازی هم پر شده از کسانی که به هر دلیل ترجیح می دهند بدون نمایاندن اسم و رسم واقعی خودشان مطلب بنویسند یا در سایت های مختلف با نام دیگران نظر بگذارند که پدیده قابل تاملی است و البته گاهی دردسرساز برای همان دیگران!
پ.ن نامربوط: معجزه هزاره سوم، کوروش زمان شد!