۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

دود اين آتش به چشم همه مي رود!

ما بد کرديم؛ ما در حق گذشتگان و آيندگان بد کرديم. اين را نفس هاي به شماره افتاده جنگل گلستان و ناله هاي دردناک جانداران محاصره شده در ميان شعله هاي سرکش آتش تاييد مي کند. اين روزها درختان تنومند يکي از کهن ترين جنگل هاي پهن برگ کره زمين، يک به يک برخاک مي افتد و خاکستر مي شود و ما، نشسته در مقابل جعبه جادويي يا روزنامه صبح در دست در کنار سفره، تنها به نظاره اخبار اکتفا مي کنيم و دل نگران افزايش هزينه زندگي و ترافيک سرسام آور و يارانه نقدي هستيم. ما به طبيعت کهنسال اين مرز و بوم اگر نگوييم خيانت، بد کرديم؛ که اگر غير اين بود، بايد با سوختن هر شاخ و برگ «گلستان ايران»، دلمان مي لرزيد و چشمان مان خيس مي شد؛ اما به راستي ما را چه شده است که با ميراث زيستي گذشتگان و امانت آيندگان اين گونه رفتار مي کنيم؟ چرا ملتي که در آيين و کردار نياکانش بر پاس داشت طبيعت ، بي شمار تاکيد مي شود، امروز بايد دهمين کشور تخريب کننده محيط زيست باشد، آن هم در حالي که سهم آن از اقتصاد جهاني کمتر از يک درصد است؟ و چرا اين مملکت که زماني بهشت طبيعت دوستان شناخته مي شد، امروز در عرصه جنگل زدايي در جايگاه ششم دنيا ايستاده است؟ قريب به 2 هفته است که بوستان ملي و جنگل گلستان در آتش جهل ما مي سوزد. اين ويترين طبيعت ايران که با دارا بودن يک هشتم گونه هاي گياهي، يک سوم پرندگان و حدود نيمي از گونه هاي جانوري ايران زمين از 33 سال پيش از سوي يونسکو به نمايندگي از جامعه جهاني به عنوان يکي از ذخيره گاه هاي زيست کره مسکون معرفي و مقرر شد، به عنوان ميراث مشترک جهاني از آن پاسداري شود، هرچه هم در برابر قهر طبيعت که به شکل خشکسالي يا سيلاب ظاهر مي شود، پايداري مي کند، در مواجهه با نابخردي آدميان توان مقاومت ندارد. تخريب وسيع به بهانه احداث جاده اي ترانزيتي، شکار بي رويه توسط سودجويان، چراي مفرط دام ها و در نهايت، شعله هاي مهار ناشدني آتشي که به سختي مي توان آن را غيرعمدي دانست و در پس آن شايد اراده اي براي گسترش محدوده کشت و زرع يا حريم ويلاي شخصي يا مرهم نهادن بر کينه اي از فلان شکاربان نهفته باشد، فاجعه هايي را يکي پس از ديگري رقم مي‌زند. به هر روي، هيچ کدام اين ها نمي تواند نافي مسئوليتي باشد که متوجه ما مي شود. کم توجهي مسئولان وزارتخانه ها و سازمان هاي عريض و طويل دولتي که سوداي توسعه روزافزون، آن هم بدون توجه به فراهم کردن زمينه هاي توسعه پايدار، متوازن و همسو با طبيعت را در سر مي پرورانند، ضرورت چاره انديشي براي اعمال مديريت يکپارچه در مورد چنين زيستگاه هاي منحصر به فردي را به حاشيه رانده است. تنها رسانه رسمي ديداري و شنيداري کشور که مي تواند جاي خالي رسانه هاي مکتوب را به ويژه براي روستاييان و جنگل نشينان پرکند، به جاي در پيش گرفتن رويکرد آگاه سازي در مورد مسايل زيست محيطي، در اغلب موارد نمايش حيات وحش فلان سرزمين آفريقايي را ترجيح مي دهد. از ديگر سو، با وجود قدمت بيش از نيم قرني دو سازمان اصلي متولي حراست از منابع طبيعي و محيط زيست کشور، امکانات و تجهيزات آن ها به حدي اندک است که هنوز هم هربار که دودي از جنگل بر مي خيزد، محيط بانان و جنگل بانان زحمت کش، بيل و کلنگ به دست، گالن هاي 20 ليتري آب را هم به دوش مي گيرند و پياده، روانه سخت گذرترين مناطق جنگلي مي شوند!از همه مهم تر، ضرورت جلب مشارکت جوامع بومي و محلي است که به فراموشي سپرده شده است. اين که به هنگام بروز حوادث، کمتر فرد بومي در اين مناطق به ياري نيروهاي اعزامي مي رسد و با کناره گرفتن از صحنه، به تماشاي نبرد آنان با شعله هاي آتش مي نشيند، تنها به اين دليل است که هنوز نتوانسته ايم اعتماد آنان را جلب کنيم و اين اقشار از مزاياي حفظ منابع طبيعي و موهبت هاي آن به خوبي آگاه نشده اند. امروز تجربه موفق بسياري از کشورها در جلب مشارکت جوامع محلي براي حفظ محيط زيست و گونه هاي گياهي و جانوري پيش روي ما قرار دارد.لازم هم نيست جاي خيلي دوري برويم؛ هندوستان، مالزي و کنيا ازجمله ممالکي هستند که توفيق حفظ طبيعت و جذب گردشگر را هم زمان کسب کرده و توسعه متوازن و پايداررا معنا بخشيده اند. آيا به واقع حفظ زيست بوم هاي منحصر به فرد منطقه آن اندازه براي مسئولان ما اهميت دارد که درباره چنين مواردي لحظاتي بينديشند؟ آيا باخبر هستيم که دود اين آتش همه را خواهد آزرد؟

 روزنامه خراسان شمالي - مورخ چهارشنبه 1389/09/10 شماره انتشار 17712


* یک رویداد ناگوار دیگر و مظلومیت  مضاعف محیط زیست ( + )

۷ نظر:

سمانه گفت...

دود این آتیش چشای منو که سوزوند.
کاشکی اون بالایی ها هم اینو بخونن بلکم یه خرده به غیرت بیان.
والا!

محدثه گفت...

به چشم همه رفته!!!!

باران گفت...

اين دود به چشم اونايي مي ره كه چشمشون بازه ولي اونايي كه چشمشون رو بستن دودي احساس نمي كنن !

سمانه گفت...

در جواب باران:
اما بینی هاشون رو که می سوزونه.
تازه صورت هاشون هم سیاه میشه!!

محدثه گفت...

اگه حوصله داشتی حداقل حداقل به وبلاگ خودت یه سری بزن دوست عزیز ستاره سهیل شده!!!!

پرندگی گفت...

سلام به شما
وقت کردین یه سری به وبلاگ محترمتون بزنید گردگیری می خواد بیچاره گناه داره خوب....

باران گفت...

سلااااام .اومدم بگم ببخشيد كه خيلي وقته اينجا سر نزدم،ديدم خودتون هم خيلي وقته در اين خونه رو باز نكردين (روسفيد شدم)
نكنه علتش تاهله ؟!