۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

دود اين آتش به چشم همه مي رود!

ما بد کرديم؛ ما در حق گذشتگان و آيندگان بد کرديم. اين را نفس هاي به شماره افتاده جنگل گلستان و ناله هاي دردناک جانداران محاصره شده در ميان شعله هاي سرکش آتش تاييد مي کند. اين روزها درختان تنومند يکي از کهن ترين جنگل هاي پهن برگ کره زمين، يک به يک برخاک مي افتد و خاکستر مي شود و ما، نشسته در مقابل جعبه جادويي يا روزنامه صبح در دست در کنار سفره، تنها به نظاره اخبار اکتفا مي کنيم و دل نگران افزايش هزينه زندگي و ترافيک سرسام آور و يارانه نقدي هستيم. ما به طبيعت کهنسال اين مرز و بوم اگر نگوييم خيانت، بد کرديم؛ که اگر غير اين بود، بايد با سوختن هر شاخ و برگ «گلستان ايران»، دلمان مي لرزيد و چشمان مان خيس مي شد؛ اما به راستي ما را چه شده است که با ميراث زيستي گذشتگان و امانت آيندگان اين گونه رفتار مي کنيم؟ چرا ملتي که در آيين و کردار نياکانش بر پاس داشت طبيعت ، بي شمار تاکيد مي شود، امروز بايد دهمين کشور تخريب کننده محيط زيست باشد، آن هم در حالي که سهم آن از اقتصاد جهاني کمتر از يک درصد است؟ و چرا اين مملکت که زماني بهشت طبيعت دوستان شناخته مي شد، امروز در عرصه جنگل زدايي در جايگاه ششم دنيا ايستاده است؟ قريب به 2 هفته است که بوستان ملي و جنگل گلستان در آتش جهل ما مي سوزد. اين ويترين طبيعت ايران که با دارا بودن يک هشتم گونه هاي گياهي، يک سوم پرندگان و حدود نيمي از گونه هاي جانوري ايران زمين از 33 سال پيش از سوي يونسکو به نمايندگي از جامعه جهاني به عنوان يکي از ذخيره گاه هاي زيست کره مسکون معرفي و مقرر شد، به عنوان ميراث مشترک جهاني از آن پاسداري شود، هرچه هم در برابر قهر طبيعت که به شکل خشکسالي يا سيلاب ظاهر مي شود، پايداري مي کند، در مواجهه با نابخردي آدميان توان مقاومت ندارد. تخريب وسيع به بهانه احداث جاده اي ترانزيتي، شکار بي رويه توسط سودجويان، چراي مفرط دام ها و در نهايت، شعله هاي مهار ناشدني آتشي که به سختي مي توان آن را غيرعمدي دانست و در پس آن شايد اراده اي براي گسترش محدوده کشت و زرع يا حريم ويلاي شخصي يا مرهم نهادن بر کينه اي از فلان شکاربان نهفته باشد، فاجعه هايي را يکي پس از ديگري رقم مي‌زند. به هر روي، هيچ کدام اين ها نمي تواند نافي مسئوليتي باشد که متوجه ما مي شود. کم توجهي مسئولان وزارتخانه ها و سازمان هاي عريض و طويل دولتي که سوداي توسعه روزافزون، آن هم بدون توجه به فراهم کردن زمينه هاي توسعه پايدار، متوازن و همسو با طبيعت را در سر مي پرورانند، ضرورت چاره انديشي براي اعمال مديريت يکپارچه در مورد چنين زيستگاه هاي منحصر به فردي را به حاشيه رانده است. تنها رسانه رسمي ديداري و شنيداري کشور که مي تواند جاي خالي رسانه هاي مکتوب را به ويژه براي روستاييان و جنگل نشينان پرکند، به جاي در پيش گرفتن رويکرد آگاه سازي در مورد مسايل زيست محيطي، در اغلب موارد نمايش حيات وحش فلان سرزمين آفريقايي را ترجيح مي دهد. از ديگر سو، با وجود قدمت بيش از نيم قرني دو سازمان اصلي متولي حراست از منابع طبيعي و محيط زيست کشور، امکانات و تجهيزات آن ها به حدي اندک است که هنوز هم هربار که دودي از جنگل بر مي خيزد، محيط بانان و جنگل بانان زحمت کش، بيل و کلنگ به دست، گالن هاي 20 ليتري آب را هم به دوش مي گيرند و پياده، روانه سخت گذرترين مناطق جنگلي مي شوند!از همه مهم تر، ضرورت جلب مشارکت جوامع بومي و محلي است که به فراموشي سپرده شده است. اين که به هنگام بروز حوادث، کمتر فرد بومي در اين مناطق به ياري نيروهاي اعزامي مي رسد و با کناره گرفتن از صحنه، به تماشاي نبرد آنان با شعله هاي آتش مي نشيند، تنها به اين دليل است که هنوز نتوانسته ايم اعتماد آنان را جلب کنيم و اين اقشار از مزاياي حفظ منابع طبيعي و موهبت هاي آن به خوبي آگاه نشده اند. امروز تجربه موفق بسياري از کشورها در جلب مشارکت جوامع محلي براي حفظ محيط زيست و گونه هاي گياهي و جانوري پيش روي ما قرار دارد.لازم هم نيست جاي خيلي دوري برويم؛ هندوستان، مالزي و کنيا ازجمله ممالکي هستند که توفيق حفظ طبيعت و جذب گردشگر را هم زمان کسب کرده و توسعه متوازن و پايداررا معنا بخشيده اند. آيا به واقع حفظ زيست بوم هاي منحصر به فرد منطقه آن اندازه براي مسئولان ما اهميت دارد که درباره چنين مواردي لحظاتي بينديشند؟ آيا باخبر هستيم که دود اين آتش همه را خواهد آزرد؟

 روزنامه خراسان شمالي - مورخ چهارشنبه 1389/09/10 شماره انتشار 17712


* یک رویداد ناگوار دیگر و مظلومیت  مضاعف محیط زیست ( + )

۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

ادعاي وزير؛ واقعيت يا آرزو؟!

شاخص هاي بهداشت و سلامت از اصلي ترين مولفه هاي رتبه بندي کشورها در بحث توسعه انساني است؛ شاخص هايي که تاثير مستقيم بر بهبود رفاه و رضايت مندي شهروندان دارد و جوامع مختلف با برنامه ريزي هاي مداوم و سرمايه گذاري هاي هنگفت سعي دارند سطح بهره مندي عموم اقشار را از خدمات نظام بهداشتي و درماني ارتقا دهند. گسترش پوشش خدمات بيمه اي و حمايتي و افزايش سهم دولت در تامين هزينه هاي درماني از جمله اين راهکارهاست. با تمام اين اوصاف، اوضاع و احوال بخش بهداشت و درمان کشورمان با سطح توقع و انتظار شهروندان به هيچ وجه هم خواني ندارد.امروزه بسياري از شهروندان که گذرشان به بيمارستان ها و مراکز درماني مي افتد، به جز تحمل رنج بيماري خود يا عزيزان شان بايد دغدغه تامين هزينه هاي سنگين درماني را که بيمه ها زيربار آن نمي روند، داشته باشند.در رسانه ها، نيز بارها اذعان مسئولان دولتي و نمايندگان مجلس به اين مسئله منعکس شده است، اما باز هم در بودجه هاي سنواتي، بخش بهداشت و درمان به همراه آموزش و پرورش در رتبه هاي نخست جدول کسري بودجه قرار مي گيرد. با اين تفاسير، وقتي مقام عالي وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي در يک اظهار نظر رسمي و در جمع اصحاب رسانه به صراحت، شبکه بهداشت و درمان کشورمان را الگويي براي دنيا معرفي مي کند که ديگر ممالک به دنبال پياده سازي و گرته برداري از آن هستند، چاره اي نداريم به جز اينکه از شگفتي و تعجب انگشت به دهان گيريم!اين در حالي است که با وجود تصريح قوانين عادي و اسناد فرادستي از جمله برنامه هاي پنج ساله توسعه مبني بر افزايش سهم دولت و بيمه هاي درماني تا 70 درصد سطح هزينه هاي درماني و تامين 30 درصد باقي مانده توسط بيمه شدگان، اين نسبت هم اکنون معکوس است و هنوز براي حل اين تناقض چاره انديشي نشده است. اگرچه نظام بهداشت و درمان ما طي سال هاي اخير در بسياري از شاخص ها توانسته است جايگاه خود را بهبود ببخشد و کاهش مرگ ومير مادران و کودکان، افزايش پوشش واکسيناسيون و کنترل نرخ رشد جمعيت از آن جمله است، اما بيم آن مي رود که با افزايش شکاف فقير و غني به دنبال سياست هاي اقتصادي نامتوازن، حتي در اين شاخص ها نيز با پسرفت مواجه شويم. خراسان شمالي نيز با وجود پيشرفت هاي چشمگير در حوزه بهداشت و سلامت ساليان اخير، همانند بسياري از استان هاي ديگر با کاستي هاي فراواني روبه رو است، به گونه اي که با وجود گذشت بيش از 6 سال از تاسيس اين استان، هنوز در 2 شهرستان، بيمارستان وجود ندارد و ساکنان 2 شهرستان ديگر هم به طور مشترک از يک بيمارستان بهره مي برند! کمبود پرستار و پزشک متخصص و امکانات درماني پيشرفته و حتي اورژانس کاملا مشهود است و بيمارستان هاي دولتي براي تامين منابع مالي لازم به منظور فراهم آوردن امکانات ضروري و حتي در برخي مواقع براي پرداخت حقوق و مزاياي کارکنان خود با مشکل روبه رو هستند. بيمه ها نيز با وجود تشکيلات عريض و طويل و در اختيار داشتن منابع مالي هنگفت، به دليل ضعف مديريتي توان پرداخت مطالبات بخش درماني را ندارند و هر روز از شمار خدمات و اقلام تحت شمول بيمه کاسته مي شود.پايين بودن سرانه بهداشتي و توزيع ناعادلانه امکانات نيز موجب شده است، ايران در شاخص «عدالت در سلامت» در جايگاه 118 جهان قرار گيرد. در شرايطي که وزارت رفاه با وجود اعلان مراکز آمارگيري رسمي کشور در مورد سطح درآمد و هزينه هاي خانوارهاي روستايي و شهري، عدد مشخصي را به عنوان خط فقر اعلام نمي کند، اما ناگفته پيداست که بين پديده هايي نظير فقر، بيکاري و حاشيه نشيني با سوء تغذيه، آموزش هاي ناکافي و مخاطرات بهداشتي و سلامتي رابطه انکارناپذيري وجود دارد و در استاني مثل خراسان شمالي که قريب به 10 درصد جمعيت آن تنها به مدد کمک نهادهاي امدادي و حمايتي روزگار مي گذرانند، اين موضوع ملموس تر است. شايد اگر مسئولان ارشد مرکزنشين از ارايه گزارش هاي اغراق آميز بپرهيزند به مصداق ضرب المثل «از تعارف کم کن و بر مبلغ افزا» براي جذب بيشتر اعتبارات و توزيع عادلانه آن بين استان ها همت مضاعفي به کار گيرند، کمتر صحنه هاي دردناکي از رنج توام بيماري و نداري را در مراکز درماني مناطق کمتر توسعه يافته از جمله خراسان شمالي شاهد خواهيم بود.

۱۳۸۹ آبان ۵, چهارشنبه

"افسانه" واقعی خوشبختی!!

از دیروز به طور رسمی به باشگاه دوتایی های جهان پیوستم!  به قول شاعر: " گشته ام در جهان و آخر کار /   دلبری برگزیده ام که مپرس "...   از امروز هر تصمیم بزرگی که به آینده زندگیمون مربوط می شه رو باید " مشترکا " بگیریم؛  حالا هم  دارم تمرین میکنم همسر خوبی باشم!!

۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

Gone with the wind

گاهی روزها و شبهایی بر تو می گذرد پر تشویش و آکنده از حسرت؛ حسرت ایام گذشته که وقتی با واهمه فرداهای نامعلوم همراه  شود، تحمل کردنش سخت می شود؛ خیلی سخت!  به روزهای پشت سرت نگاه می کنی و آرزوهای شیرینی را که حالا بیشتر به رویاهایی دست نیافتنی می ماند، به یاد می آوری؛ و با سر فروآوردن در برابر سرنوشت، به ناملایمات، نه به رضایت، که ناگزیر و به اجبار تن میدهی تا آینده محتومی را که شاید هیچ چشم انداز روشنی هم از آن نداشته باشی، درک کنی... این شکنجه عذاب آورتحمل ناپذیر! 

۱۳۸۹ مهر ۱۴, چهارشنبه

عصر یخبندان تلویزیون!

شکست پشت شکست است که برای رادیو و تلویزیون مملکت رقم می خورد؛ هنوز تب "لاست " فروکش نکرده، فرار از زندان از راه می رسد؛ تا 24 و قلب یخی جای خود را نزد مخاطبان شبکه نمایش خانگی پیدا کنند، پدیده ای به نام قهوه تلخ با سروصدای فراوان از راه می رسد... و بدینگونه هرروز از شمار بینندگان برنامه های رسانه ای که نام ملی را هم بر خود نهاده، کمتر و کمتر می شود. این روزها اگرچه مسئولان این بنگاه عریض و طویل پنجاه و دومین سالگرد تاسیس تلویزیون در ایران را جشن می گیرند، با نگرانی چشم به آمارهایی دوخته اند که هرچند برای عموم مردم جنبه محرمانه دارد، ولی برای مدیران صداوسیما به هیچ وجه قابل چشم پوشی نیست. کسانی که اگرچه در پس انبوه امواج پارازیتی مختل کننده فرکانس ها و قوانین جزایی ممنوع کننده کاربرد تجهیزات دریافت برنامه های ماهواره ای نوعی اعتماد به نفس کاذب را مقابل دوربین ها از خود به نمایش می گذارند، اما هر از گاهی، رازهای مگو ناخودآگاه از زبانشان شنیده می شود؛ هرچند که این رازها برای اکثریت مردم ما مدتهاست که از پرده برون افتاده است! حقیقت آن است که صداوسیما در سالهای اخیر به ویژه از فردای انتخابات بحث بر انگیز ریاست جمهوری سال گذشته جایگاه خود را نزد افکار عمومی به عنوان منبع قابل اطمینان تهیه و پخش اخبار و گزارش ها از دست داده است ؛ رویکرد یکسونگرانه این رسانه در برنامه های سیاسی، کتمان واقعیات اجتماعی و معضلات اقتصادی، و اعمال محدودیت های متعدد برای برنامه سازان حتی در زمینه فیلم و سرگرمی ، همه و همه باعث شده است این رسانه ازرقابت با رسانه های خبری نظیر بی بی سی فارسی یا سرگرم کننده مثل فارسی وان بازبماند و اگر نبود معدود برنامه هایی مثل 90 ، شاید همین میزان تماشاگر هم برای این غول برنامه ساز که دهها شبکه رادیو و تلویزیونی به زبان های مختلف در اختیار دارد، باقی نمی ماند. البته مدیران این رسانه در ماه های اخیر با کاستن از شدت اعمال محدودیت حداقل در پاره ای از فیلم و سریال ها تلاش داشتند دل مخاطب سخت پسند اما واقع گرای امروزی را دوباره به دست آورند، اما اذعان معاون رئیس دولت به بی مخاطب بودن این رسانه ، اعتراف رئیس سازمان صداوسیما مبنی بر استفاده گسترده شهروندان از ماهواره  و تاثیرگذاری اندک این تغییرات بر جذب مخاطب همگی وجوه گوناگونی از حقیقت تلخ موجود است... در روزگاری که امواج ارتباطی و مخابراتی ، جهان را درنوردیده است ، به نظر می رسد اصرار بر انحصارگرایی دولتی در عرصه رسانه ای کشور جز افزایش شمار مخاطبان برنامه های تولیدی در آن سوی آبها نتیجه دیگری دربرنخواهد داشت و تصمیم گیران کشور چاره ای ندارند جز اینکه راه را برای فعالیت آزادانه رسانه های غیردولتی هموار کنند.

۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه

Once upon a time

با وجود اینکه با یکی از دوستان برای رفتن به تنها سینمای بجنورد که این روزها فیلم های جشنواره مثلا بین المللی مقاومت و دفاع مقدس را اکران می کند، قرار گذاشتم، ولی در نهایت از خیر آن گذشتم. آخرین باری که پایم را در سینما گذاشتم، 2 سال پیش بود که خود همان رویداد تاریخی(!!) هم بعد از قهر4 ساله ای رخ داد! تلویزیون را هم که مدتهاست دورش را قلم کشیده ام و اصولا دیدن برفک را به تماشای برنامه های صداوسیمای میلی ترجیح میدهم. تا پارسال هم فکر میکردم که دست کم فوتبال و تماشای آن می تواند هرازگاهی درنقش یک عنصر مهیج که سطح آدرنالین خونم را بالا ببرد و fun زندگیم باشد(!)، ایفای نقش کند؛ اما وقتی که در طول یکماه برگزاری مسابقات جام جهانی تمام  سهم من از جریان پخش این بازی ها فقط نیمه ای از یک بازی اسپانیا و نصف نیمه ای از یکی از مسابقه های تیم -اگر اشتباه نکنم- پرتغال بود، فهمیدم که دیگر حتی از دست نوستالژی خاطرات همراه با اشک ها و لبخندهایی که سابق بر این، پس از هر مسابقه تیم ملی فوتبال تا مدتها ذهنم را درگیر خود میکرد، کاری ساخته نیست... البته واضح است که این چنین حالتی کم کم به یک اپیدمی در جامعه تبدیل می شود؛ به نظر می رسد این روزها خندیدن یا حتی خوش بودن ظاهری با تفریح های سطحی هم خیلی خیلی سخت شده؛ با این حال من نمیدانم این شور و نشاط وصف ناپذیری که مدام از آن صحبت می کنند، کجاست؟ اصلا این شادی وافری که ادعا می شود در کشور با فوران آن روبرو هستیم، چگونه است و مشخصاتش چیست؟ چرا شاخص های ارزیابی مسئولان با شاقول جوانان مملکت از زمین تا آسمان تفاوت دارد؟ آیا تاثیر نامطلوب پدیده های تلخ سیاسی و اجتماعی چند سال اخیر بر نوع بینش، نگاه و درنهایت زندگی میلیون ها جوان ایرانی از نظر آن "از ما بهتران" اهمیتی دارد؟ هیچ دقت کرده اید/ کرده اند که در سالهای اخیر شمار کسانی که سودای مهاجرت  از کشور را در سر دارند، هرروز بیشتر و بیشتر می شود؟

۱۳۸۹ شهریور ۳۱, چهارشنبه

هفته ای که گذشت...

 اول: گویا سرانجام قرار است صدای بلند اجرای قانون هدفمند کردن یارانه ها به گوش برسد؛ هرچند که همه امیدوارند  صدای بلند اجرای این طرح پرفرازونشیب، ضجه و ناله این مردم نجیب را بلند نکند! اگرچه طرح موسوم به هدفمندکردن یارانه ها در آغاز در قالب چند برگ پاورپوینت به جمعی از اقتصاددانان معرفی شد - و خود همین مسئله ابراز نگرانی کارشناسان از عدم کفایت مطالعات این طرح را به دنبال داشت  - اما به هرحال در ابتدا با وعده های شیرین دولتی ها همراه بود؛ مثلا اینکه به حساب بانکی هر نفر ماهانه چیزی حدود 70 هزار تومان وجه نقد واریز می شود ، همه تحت پوشش بیمه سراسری قرار می گیرند، حمل و نقل عمومی به عالی ترین درجه خود می رسد و مواردی از این دست، ولی به تدریج این وعده ها هرروز بیشتر از قبل رنگ باخت  تا جایی که امروز از گوشه و کنار، وضعیت پیش بینی شده بعد از تغییر قیمت سوخت، انرژی و کالاهای اساسی سوبسیددار به رسانه ها درز می کند و از سوی دیگر برای بسیاری از خانواده ها مشخص شده که از این کلاه شعبده چیز دندان گیری نصیبشان نخواهد شد و در نتیجه واهمه ها بیشتر و بیشتر می شود. در این شرایط بسیاری از فعالان بخش صنعت ریسک سرمایه گذاری جدیدی را نمی پذیرند، بسیاری از بازرگانان در خرید و فروش  محتاطانه تراز قبل برخورد می کنند و حتی بسیاری از جوانان دم بخت، ازدواج خود را به تاخیر می اندازند تا از سرنوشت دخل و خرج پس از آزادسازی قیمت ها اطلاع دقیق حاصل کنند! تعجب برانگیز تر از همه اینکه هیچ یک از دولتمردان سناریوهای قطعی یا همان خواب هایی را که برای ملت بینوا دیده اند، بر زبان نمی آورند و گویا تمام قصه درجیب رئیس دولت جامانده تا از سفر فرنگ بازگردد و ملت را از تردید برهاند! حتی مراکز حساس تصمیم گیر کشور از جمله مجلس هم در جریان جزئیات و روند اجرای این قانون قرار نگرفته اند. البته حکومتی ها از همین حالا  سعی می کنند ملت را برای طی یک دوران سخت اقتصادی ریاضت گونه آماده کنند-گویا از یاد برده اند که ایرانیان سالهاست ریاضت را به تمام معنا زندگی می کنند- و در عین حال پیش بینی های لازم را در مورد شکست احتمالی این طرح داشته اند!

دوم: سخنان چند روز پیش رئیس دولت مبنی بر اینکه مجلس دیگر در راس امور نیست و این جمله امام خمینی مربوط به گذشته است ، بعضی از نمایندگان مجلس را حسابی عصبانی کرده اما گویا این افراد مسامحه بیش از حد خود با کابینه و کوتاه آمدن های مکرر در برابرقانون گریزی دولت را از یاد برده اند؛ دقیقا همان موردی که باعث شده است مجلس کنونی، در عمل در راس امور نباشد چون نه تنها از اختیارات خود در موضوع نظارت بر کلیه شئون مملکت به ویژه دولت  استفاده نکرده است بلکه بسیاری از مصوبات آن توسط دولت آشکارا نادیده گرفته می شود و از آنها ندای اعتراضی بر نمی خیزد.

سوم: این هم طنز تلخ روزگار است که در روزی که در تقویم رسمی مملکت به نام روز گفتگوی تمدن ها نامگذاری شده است، این عنوان را از صفحات تقویم ایرانیان حذف کنند! و گفتگوی تمدن ها همان موضوعی است که اگر طی این سالها به آن بها می دادند، شاید دیگر خصومت هایی از نوع قرآن سوزی و نزاع بین طرفداران ادیان و مکاتب مختلف را شاهد نمی بودیم.

چهارم: در ابتدا نام بردن از هرگونه جنبش اعتراضی رنگی و سران فتنه گر آن در رسانه ها ممنوع شد؛ بعد تشریح پیامدهای منفی کاغذپاره های مربوط به تحریم های گسترده شورای امنیت، ایالات متحده و اتحادیه اروپا جزو خطوط قرمز قرار گرفت؛ و حالا پس از ادعاهای مکرر آزادی رسانه های ایران در برابر دوربین رسانه های غربی، با صدور مصوبه ای  انتشار هرگونه سخنان و مطالب انتقادی به نقل از هر فرد حقیقی یا حقوقی که از آن شائبه اختلاف قوا به ذهن متبادر شود، ممنوع اعلام می شود!

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

نقاب

بسیاری از ما در طول زندگی عادت کرده ایم شخصیت های متفاوتی برای خودمان ایجاد کنیم و در شرایط متفاوت و به فراخور موقعیت، چهره های مختلفی از خودمان را بروز دهیم؛ حالا اینکه این مسئله به دلیل جبر زمانه بوده یا شرایط محیطی و فشار اجتماع -حکومت- خیلی تفاوتی نمی کند. مهم این است که این خصیصه برای ایرانی جماعت دیگر پدیده مذمومی نیست! اینکه دورو باشی و چندچهره، بیشتر نوعی زرنگی محسوب می شود تا یک خصوصیت منفی؛  و بیشتر از اینکه شخص متصف به این خصلت در جمع اطرافیان احساس خجلت کند، یک حس پیروزمندانه در زندگی به او دست می دهد. علاوه بر این، اجبار به پنهان کردن عقاید و باورهای قلبی در پس انبوهی از رفتارهای گاه حتی متناقض که البته با توجه به شرایط سیاسی و اجتماعی ممکن است کم رنگ یا پررنگ شود، به شکل اکتسابی به افراد منتقل شده و به قول روانشناسان به تدریج در آنها به ارزشی درونی شده تبدیل می شود. 
ای کاش زمانی می رسید که هرکسی بدون هراس از پیامدهای ناخواسته، "جای خودش نفس می کشید"، چهره واقعی خودش را به همگان نشان می داد و خوبی و بدی که این روزها همچون کلافی درهم پیچیده انسان را سردرگم می کند، به راحتی قابل تشخیص بود...
با این شرایط، بعضی تصمیم گیری ها هم خیلی سخت شده و این همرنگ محیط شدن افراد، مرزهای  تمایز و شناخت را هرروز کمرنگ و کمرنگ تر می کند.

پ.ن1:  این ترانه را شنیده اید: ای بازیگر گریه نکن ما همه مون مثل همیم؛ صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم...

پ.ن2: این روزها دنیای مجازی هم پر شده از کسانی که به هر دلیل ترجیح می دهند بدون نمایاندن اسم و رسم واقعی خودشان مطلب بنویسند یا در سایت های مختلف با نام دیگران نظر بگذارند که پدیده قابل تاملی است و البته گاهی دردسرساز برای همان دیگران!

پ.ن نامربوط: معجزه هزاره سوم، کوروش زمان شد

۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه

شوخی با تاریخ

شاید مهم ترین وجه غالب مفاد منشور حقوق بشر کوروش را بتوان در دو مورد خلاصه کرد: اول مدارا با دگر اندیشان سیاسی و دوم رواداری با دگرباشان مذهبی وعقیدتی ؛ با این حال، موارد مندرج در این استوانه باستانی و نمایش تبلیغاتی که در روزهای اخیر در این باره به روی پرده رفت، با شرایط حاکم بر کشور کمتر سنخیتی دارد و نمی توان با هیچ چسب و سریشی آنها را با یکدیگر جفت و جور کرد. هرچند که با اجرای این شوی تبلیغاتی پرآب و رنگ و آن منظره غیر قابل تصور انداختن چفیه عربی برگردن شاه شاهان پارسی، تمام آن مباحثی که پیرامون مکتب ایرانی به راه انداختند و تا مدت ها به مسئله اصلی مملکت تبدیل شده بود، به طور کامل رنگ باخت و اندک زودباورانی که چنان سخنانی را مایه امیدواری وطن پرستان و دلیلی منطقی بر کمرنگ شدن تعصبات خشن ملی ستیزانه برخی حاکمان می دانستند و از آن استقبال می کردند، به بن مایه این جنگ های زرگری پی بردند! 


پ.ن: فروتنی  دولتمردان ما را ببینید: من به دارایی های ملت ایران اضافه شده ام !

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

وب نگار در جمع فیس بوکی ها!

صفحه شخصی من در فیس بوک


پ.ن : با وجود اینکه شمار نیروهای ارزشی در جامعه مجازی فیس بوک هرروز بیشتر می شه ولی این پایگاه دوستیابی و اشتراک اطلاعات هنوز از نظر بعضی ها حکم میوه ممنوعه رو داره به همین دلیل راهیابی به صفحاتش تنها با لطایف الحیل میسره. متوجه هستین که؟!

۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه

بزرگی...

چندوقت پیش یه فیلم کمدی غیروطنی دیدم؛ تو یکی از صحنه های فیلم یکی از شخصیت ها خطاب به دیگری از قول معلمشون گفت: بعضی آدما بزرگ به دنیا میان، بعضی ها تو زندگی شون به بزرگی میرسن، بعضی ها هم به تدریج بزرگی از وجودشون میریزه ...

۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

روز جهانی وبلاگ

دیروز از طریق وب یکی از دوستان مجازی متوجه شدم که امروز - نهم شهریور برابر با سی و یکم آگوست - به عبارتی روز جهانی وبلاگ است؛ روزی که وبلاگ نویسان جهان از پنج سال پیش بر گرامیداشت آن توافق کرده اند و برنامه هایی را برای اجرا در این ایام در نظر می گیرند...
به اعتقاد من امروز اهالی وبلاگستان فارسی توانسته اند با وجود تمام محدودیت های پیدا و پنهان به بیان عقاید، گسترش آگاهی ها و ترویج علاقمندی های خود در دنیای مجازی بپردازند و حتی دامنه آثار و نتایج فعالیت های آنان به خارج از جهان وب گسترش یافته است. اگرچه وب نویسی درحقیقت پدیده ای کم سن و سال محسوب می شود، ولی در همین عمر کوتاه یک دهه ای خود توانسته است تاثیرات شگرفی بر دهکده جهانی بگذارد و بسیاری را شیفته خود کند؛ امروز بیش از هرزمان دیگری وسوسه نوشتن در فضایی که در آن بتوان به سادگی بازخورد نوشته های خود از سوی دیگران را دریافت و علاوه بر تعامل با خوانندگان و مخاطبان به اشتراک گذاری مطالب پرداخت، حتی بسیاری از سیاستمداران و شخصیت های مشهور را به این وادی می کشاند. ای کاش در کشور ما هم فارغ از دسته بندی های رایج سیاسی به این رسانه جدید با نگاهی تخصصی و رویکردی نوگرایانه نگریسته شود تا کمتر شاهد رویگردانی از این دستاورد فناورانه دنیای مدرن باشیم و بازنشر افکار که نتیجه محتوم و غایت نهایی آن تکامل اندیشه های بشری است، تسهیل گردد. 

پ.ن 1 :     در همین رابطه: آن روزگاران...
پ.ن 2 : نهم شهریور روز ملی حفاظت از یوزپلنگ  نیز هست. اینجا کلیک کنید.

۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

فریاد دادخواهی طبیعت !

وقتی ارزیابی نهادهای معتبر بین المللی نشانگر سقوط ایران در رده بندی شاخص ها و عملکرد زیست محیطی است و کشورمان در رتبه 78 جدول تدوین شده قرار گرفته است، باید هم بزرگترین دریاچه آب شور دنیا اینچنین خون بگرید تا بلکه هشداری باشد بر نابخردی های نسل کنونی و غفلت مسئولانی که از توسعه پایدار تنها نامی شنیده اند و بس! اگرچه ایرانیان به اذعان پژوهشگران غربی کهن ترین تمدن باستانی جهان را پی ریزی کرده اند و مردان و زنان این دیار تا همیشه تاریخ نام این سرزمین مقدس را پرآوازه ساخته اند اما آیا ما نسل کنونی برای نیاکان خود فرزندانی خلف بوده ایم؟


پ.ن : این هم یک خبر دلگرم کننده برای دوستداران طبیعت و حیات وحش خراسان شمالی!

۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

در ممنوعیت "ربنا" ...


امسال و پس از نزدیک به سه دهه، روزه داران ایرانی که عادت دارند سفره افطارشان را مقابل تلویزیون پهن کنند، از شنیدن دعای معروف "ربنا" با صدای دلنشین محمدرضا شجریان محروم شده اند. هرچند که سال گذشته نیز به دنبال رویدادهای پس از انتخابات جنجال برانگیز ریاست جمهوری و واکنش شجریان به این رخدادها که به صورت مصاحبه با تلویزیون فارسی بی بی سی و سپس خواندن ترانه هایی با مضامین ناخوشایند برای حکومت همراه شد، پخش این دعا و زمزمه عرفانی از شبکه های مختلف رادیو و تلویزیون جمهوری اسلامی بسیار کمرنگ بود ولی گویا امسال سیاست سخت گیرانه تری در قبال این موضوع اتخاذ شده است. هرچند که مدیران این سازمان عریض و طویل برای حفظ ظاهر هم که شده منکر صدور هرگونه دستوری برای منع پخش این اثر ارزشمند از شبکه های تحت مدیریت خود هستند ولی شواهد امر به خوبی گویای اراده ای است که بر این موضوع تعلق گرفته است. با تمام این اوصاف، شجریان طی این سال ها همواره نشان داده که هنرمندی مردمی و البته منتقد وضع موجود به ویژه شرایط اجتماعی و رویکردهای هنرستیزانه کنونی است و از افشای این موضوع هم ابایی ندارد؛ و اینچنین خصوصیاتی است که جاودانی یک هنرمند در دل های مردمانی هنردوست را موجب می شود.


این هم لینک دانلود ربنا با صدای استاد شجریان : (+)

۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

بدون شرح!

رئیس دولت دهم خطاب به سران کشورهای غربی :  اون ممه رو لولو برد؛ آب رو بریز همونجا که داره می سوزه (!!)
غلامحسین الهام : ادبیات احمدی نژاد ویژه است و به آن غبطه می خورم .
رئیس قوه قضائیه: توقع ما از رئیس جمهور این است که ادبیاتش متین و فاخر و با تعابیر جاافتاده باشد...
جوانفکر مشاور محمود احمدی نژاد: ادبیات رئیس جمهور ایران نظام سلطه را به شدت آزار داده است... مردم حق شناس ایران بارها در اجتماعات عظیم خود این ادبیات را مورد تمجید و تحسین قرار داده اند.
سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس: رئیس جمهور به دلیل کاربرد ادبیات خارج از ادب در همایش ایرانیان مقیم خارج از کشور از ملت ایران عذرخواهی کند.

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

تا روزنه ای هست...!

قبول دارم آقا! من تسلیمم! قبول دارم که زیادی تنبل شدم در به روز کردن این تریبون مجازی که می رود به جمع آثار باستانی دنیای وب بپیوندد... حالا که فکرش را می کنم، می بینم که در این مدت چه رخدادهایی داشتیم که می شد درمورد آنها اینجا نوشت. مثلا می شد از خاموشی ابدی استاد آواز ایران و خواننده نواهای جاودانه نازنین مریم و ای ایران ایران و سفر برای وطن نوشت؛ می شد از اعتماد به نفس کاذب و توخالی بعضی ها نوشت که فکر میکنند دروغ هرچه بزرگتر، باورپذیرتر آن هم در حالیکه پارازیت های شدید همه را خفه کرده و شهرهای ما را به ماکروویوهای بزرگ و پرخطری تبدیل کرده است؛ می شد ازیکصدوچهارمین سالگرد قیام آزادیخواهانه و عدالت طلبانه ملت ایران با هدف محدود و مشروط کردن قدرت و مهارزدن برآن نوشت ؛ حتی می شد از پیشگویی یا حتی اشتیاق وصف ناشدنی حلقه ای از حاکمیت برای درگیری نظامی هرچند کوچک با ایالات متحده یا اسرائیل و زمینه چینی نزد افکار عمومی برای این موضوع و طرح مسایلی درباره نزدیک بودن نبرد آخرالزمان نوشت ؛ ولی خب باور کنید اوضاع همیشه همان طوری که انسان تمایل دارد، پیش نمی رود! فی المثل می بینی صفحه اصلی بلاگر، خط در میان فیل تر می شود و لاجرم دسترسی به اکانتت غیر ممکن! یا با فلان شخص غیرمتشخص یا با "ناسازگاری روزگار" مشکل پیدا می کنی و حال و حوصله وبگردی از تو سلب می شود! یا حتی ممکن است به خاطر آلودگی با ویروس "اپشتین بار"  به سندروم خستگی مزمن دچار شده باشی و روزها و حتی هفته ها بی آنکه دلیل خاصی برای تغییر رفتارت بیابی، تمام بعدازظهرها را کنج اتاق کز کنی و حتی حوصله اینکه کنترل تلویزیون را به دست بگیری، نداشته باشی چه رسد به نشستن پشت کامپیوتر و این جور برنامه ها! ولی خب چاره چیست؟ تا وقتی که روزنه هایی برای تنفس هست، باید ادامه داد؛ که بزرگان گفته اند برای نبرد با تاریکی باید چراغ افروخت -هرکس به سهم خود- اگرچه روز خبرنگار رسیده باشد و صدها بغض فروخفته در گلوی فعالان عرصه رسانه باشد و ادعای آزادی مطلق بعضی ها گوش فلک را کرکرده باشد...بگذریم!!


۱۳۸۹ تیر ۱۸, جمعه

روياي شيريني به نام شهر الکترونيک

ميدان «15 خرداد» بجنورد، يا به قول نسل قديمي تر ساکنان اين شهر، «فلکه شهرباني» حالا ديگر براي شهروندان اين خطه به يک خاطره جمعي مشترک تبديل شده است. تخريب اين ميدان، بهايي بود که پرداخت آن براي روان سازي ترافيک شهري ضروري قلمداد شده است. از چندي پيش، تبديل ميدان ها به تقاطع و يک طرفه کردن خيابان هاي هسته مرکزي شهر با هدف بهبود اوضاع ترافيکي مرکز استان در دستور کار مديران شهري قرار گرفته است. تدبيري که در برخي موارد، آمد و شد خودروها را روان تر کرده است و در پاره اي موارد هم تنها ترافيک سنگين خيابان هاي اصلي را به کوچه هاي اطراف منتقل کرده است و اگر چه به اعتقاد مسئولان، شهروندان از طرح هاي به اجرا درآمده رضايت کامل دارند ولي شکي نيست که اثبات اين ادعا به نظرسنجي منابع مستقل نياز دارد.در هر حال، اجراي چنين طرح هاي ترافيکي، هر چند اجتناب ناپذير، بايد در پيوستگي با ساير اجزاي يک بسته جامع مديريتي باشد که در غير اين صورت، مديريت حمل و نقل و ترافيک شهري ناکارآمد خواهد بود. در چنين بسته سياستگذاري نيز به يقين، «دولت و شهر الکترونيک» جايگاه مهمي را به خود اختصاص مي دهد.امروزه مديريت نوين شهري از طريق الزام سازمان هاي مختلف به ارائه خدمات خود با بهره گيري از فناوري هاي نوين ارتباطي علاوه بر افزايش کارايي و رضايتمندي شهروندان، به کاهش هزينه ها به ويژه کاستن از سفرهاي غير ضروري و در نتيجه کاهش ترافيک و آلودگي هوا مي انجامد. بدين ترتيب، تحقق شهر الکترونيک ضرورتي ناگزير براي چيرگي جستن بر مشکلات ريز و درشت اجتماعات مدرن شهري محسوب مي شود.اين در حالي است که با وجود گذشت 8 سال از تدوين و ابلاغ طرح ايجاد دولت الکترونيک توسط سازمان برچيده شده مديريت و برنامه ريزي، سازمان هاي عريض و طويل دولتي هم چنان در اين عرصه در جا مي زنند و تحقق اهداف به نگارش درآمده در اسناد بالا دستي مرتبط، به آرزويي دور و دراز تبديل شده است. تأسف بارتر اين که بسياري از زيرساخت هاي ضروري براي گسترش خدمات دولت الکترونيک طي سال های گذشته، فراهم و هزاران کيلومتر فيبر نوري در اقصي نقاط کشور در دل زمين نهاده شده است اما سال ها ترديد مسئولان در مورد «تهديد» يا «فرصت» بودن اينترنت و نبود اراده جدي براي جبران عقب ماندگي ها، توسعه ظرفيت هاي ارتباطي به ويژه خطوط اينترنت پر سرعت را قرباني خويش کرده است. با تمام اين اوصاف، شايد بتوان با همين ظرفيت موجود و کمک گرفتن از بخش غير دولتي در راه تبديل شدن به شهري الکترونيک گام برداشت. شهري که شهروندان آن با فراگيري آموزش هاي لازم مي توانند از خدماتي هم چون بانکداري الکترونيک، سلامت الکترونيک، کسب و کار و تجارت الکترونيک و آموزش الکترونيک بهره مند شوند و سازمان هاي مختلف نيز با ارائه خدمات خود از طريق فضاي مجازي و کاستن از مراجعات حضوري مکرر و نهادهاي شهري هم با استفاده از سامانه هاي هوشمند مديريت ترافيک و بحران، لذت زندگي در شهري مدرن را براي شهروندان به ارمغان آورند. تنها اندکي همت و برنامه ريزي مي طلبد.

خراسان شمالي - پنج‌شنبه 1389/04/10 شماره انتشار 17588

۱۳۸۹ تیر ۱۰, پنجشنبه

فرش هاي قرمز را بگسترانيد!

خدا رحمت کند گل آقاي ملت ايران را؛ زنده ياد کيومرث صابري فومني با همکاري آبدارخانه گل آقايي اش هر هفته خبرها را با نکته سنجي هر چه تمام، موشکافي و آن را با چاشني طنز پر مايه اي منتشر مي کرد. هيچ وقت از خاطرم نمي رود در زمان يکي از کابينه هاي بعد از جنگ، جرايد خبر دادند که دولت احداث 400 هزار واحد مسکوني را تصويب کرد. اين خبر دستمايه طنز گل آقا قرار گرفت و اين هفته نامه نوشت: خب حالا چه کسي آن ها را بسازد؟!شايد بتوان تصميم دولت براي ايجاد يک ميليون و 200 هزار شغل در سال جاري را با اين مورد مقايسه کرد. مصوبه اي که بر اساس آن، بايد در خراسان شمالي 10هزار و 800 شغل ايجاد شود. البته نبايد از ياد برد که حتي اگر همه اين يک ميليون و اندي شغل در کشور ايجاد شود، تنها باعث «تثبيت» نرخ بيکاري کنوني و نه «کاهش» آن خواهد شد. آماري که حتي هم اکنون نيز نگران کننده است و بنا بر اعلام دولت در حد 12 درصد است. هر چند که بسياري از کارشناسان مستقل نيز هم چون شماري از نمايندگان مجلس، به اين آمارها به ديده ترديد مي نگرند. شايد خيلي هم بي راه نباشد در کشوري که عالي ترين مقام هاي اجرايي دولت، نرخ رشد اقتصادي را اندکي کمتر از 7 درصد اعلام مي کنند و به فاصله کوتاهي، معاون بانک مرکزي همان دولت آمار يادشده را حدود نيم درصد عنوان مي کند و مراکز آماري مستقل و معتبري هم وجود ندارد، نمودارهاي آماري هيچ گاه به طور کامل اقناع کننده نباشد.مطابق اين آمارها، خراسان شمالي پايين ترين رتبه ها را در نرخ بيکاري به خود اختصاص داده و در پاره اي زمان ها مثل بهار و تابستان سال گذشته نيز کمترين نرخ بيکاري کشور به طور رسمي به نام اين استان سند زده شد. هرچند که همان زمان، نمايندگان مردم استان در مجلس، صحت اين آمارها را زير سوال بردند و با اشاره به واقعيت هاي موجود و خيل کثير جويندگان کار، اصلاح اين آمار و ارقام را خواستار شدند تا اين استان از جدول دريافت کمک هاي اعتباري دولت محروم نشود. البته واضح است که براي ايجاد اين تعداد مشاغل پرشمار، به سرمايه گذاري فراواني نياز است. گويا دولتمردان با توجه به تجربه گران سنگ حاصل از طرح هايي مثل بنگاه هاي اقتصادي زودبازده و اعطاي گسترده ولي کم فايده وام هاي خود اشتغالي به اين نکته پي برده اند که تزريق نقدينگي يا به عبارت بهتر، پمپاژ پول بدون انديشيدن به پيامدهاي آن، دردي از اقتصاد رنجور مملکت دوا نمي کند و حالا با چند قفله کردن خزانه بانک مرکزي، براي اعطاي تسهيلات سخت گيري بيشتري به خرج مي دهند. بنابراين چاره اي نمانده است جز جذب سرمايه هاي داخلي و خارجي تا بلکه از اين طريق، محدوديت هاي بخش دولتي براي سرمايه گذاري در حوزه هاي مختلف اقتصادي به مانعي براي کاهش نرخ بيکاري تبديل نشود. با اين وجود، در خراسان شمالي کمتر تلاشي را در اين زمينه شاهد بوده ايم. حتي در سال هاي اخير که رکود اقتصادي، بسياري از کشورها را فراگرفته بود و فرار سرمايه ها از کشورهاي صنعتي را شاهد بوديم، هيچ گاه فرش قرمزي براي سرمايه گذاران خارجي يا حتي ايرانيان ساکن خارج کشور پهن نکرديم. بخش خصوصي داخلي نيز به دليل ضعف مفرط، کمبود منابع و در موارد بسياري به خاطر وجود رقباي قدرتمند شبه دولتي هيچ گاه به اندازه کافي رشد نکرده است که بتواند جور کاستي ها را در اين زمينه بکشد. امروز و در شرايطي که در دستيابي به بسياري از اهداف برنامه چهارم توسعه در بخش هاي مختلف اعم از صنعت، کشاورزي، خدمات و گردشگري ناکام بوده ايم، نياز به يک بازنگري اصولي در شيوه هاي عملکردي دستگاه هاي اجرايي به شدت احساس مي شود تا مديران ناکارآمدي که با وجود تصدي گري در سال هاي اوج درآمد نفتي کشور سعي دارند اين عقب ماندگي ها را به کمبود بودجه مرتبط سازند، مجبور به تغيير نگرش شوند. به راستي در سال هاي گذشته کدام همايش ويژه جذب سرمايه هاي داخلي يا خارجي در استان برگزار شده است؟ فرصت هاي سرمايه گذاري در اين خطه در کدام همايش يا نمايشگاه درون و برون مرزي ارائه شده است؟ چرا از واحدهاي صنعتي بزرگي که در سال هاي گذشته بعضي نمايندگان مجلس يا مقام هاي‌اجرايي از راه اندازي آن ها سخن گفته بودند، خبري نيست؟ از آن 27 طرح بزرگ در فهرست آمايش صنعتي که دولت براي راه اندازي آن ها اعطاي 9هزار ميليارد ريال تسهيلات را وعده داده بود، چه تعداد به ثمر رسيده يا دست کم مراحل اجرايي آن آغاز شده است؟ چرا طرح هايي هم چون گسترش خوشه ها يا تکميل حلقه هاي صنعتي ديگر آن گونه که بايد، پيگيري نمي شود؟ و اين که آيا باز هم قرار است در پايان سال، شمار مشاغل ايجاد شده را با ميزان اعطاي تسهيلات به بهره برداران بخش کشاورزي معيشتي و کم بازده استان يا طرح هاي مشاغل خانگي که در برابر توليدکننده خارجي دانش بنياد که بازارهاي کشور را قبضه کرده است، توان رقابت ندارد، ارزيابي کنيم و هم چنان، حاشيه نشيني موضوعي به نام افزايش بهره وري را نظاره گر باشيم؟ از همه اين ها گذشته، نبايد از ياد برد که حفظ اشتغال موجود، بر ايجاد فرصت هاي شغلي جديد ارجح است و بايد با به کاربستن تدابير لازم، پايداري بنگاه هاي اقتصادي کنوني را حفظ کرد تا شمار بيکاران افزايش نيابد. اين که دولت، کارگروه هاي ويژه بررسي بحران صنايع را تشکيل داده است، اذعان بر وجود مشکل در اين بخش و البته گامي به جلو محسوب مي شود ولي بايد براي کارآمدي بسته هاي حمايتي قانون هدفمند کردن يارانه ها، قانوني که اجراي آن با افزايش چند برابري بهاي انرژي همراه خواهد بود، چاره انديشي کرد. 

خراسان شمالي - دوشنبه 1389/03/17 شماره انتشار 17568

۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

ازدواج ...!!

همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد؛ اصلا فکرش رو نمی کردم که به این زودی اتفاق بیفته ولی خب دیگه، بالاخره برای داداش کوچیکم بهترین اتفاقی که می تونه برای یه جوون دم بخت بیفته، روی داد و اونو با سلام و صلوات به خونه بخت فرستادیم. حالا بماند که پسر بزرگه ازقافله عقب مونده (!!) ولی خب، الهی که خوشبخت باشن همیشه... .

۱۳۸۹ خرداد ۱۵, شنبه

گمشده *


طفلی به نام شادی

ديريست گمشده ست

با چشم های روشنِ براق

با گيسويی بلند، به بالای آرزو

هرکس از او
نشانی دارد

ما را کند خبر

 اين هم نشان ما  :

«يک سو خليج فارس، سوی دگر خزر»




*محمدرضا شفيعی کدکنی

۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

فرجام جراحي بدون بيهوشي!

يکي از مهم ترين اصول اخلاق پزشکي، اطلاع رساني صحيح به بيمار و آگاه سازي وي در مورد نوع بيماري و شيوه هاي درماني رايج يا درنظر گرفته شده است. در واقع، اين موضوع که بيمار از پيش آگهي و نتايج درمان يا عوارض احتمالي آن به ويژه متعاقب اعمال جراحي اطلاع کامل داشته باشد، علاوه بر اين که نوعي الزام اخلاقي محسوب مي شود، باعث جلب رضايت و در نهايت، همراهي بيشتر وي در روند درمان مي شود. به جرات مي توان گفت طرح هدفمندسازي يارانه ها را که از آن به عنوان جراحي بزرگ در اقتصاد بيمار کشور ياد مي شود، نمي توان از اين قاعده مستثنا کرد.طرحي که اکنون به قانون تبديل شده و اجراي مراحل ابتدايي آن که در ارتباط با جمع آوري اطلاعات بانکي خانوارها و تکميل بانک اطلاعاتي دستگاه هاي مجري طرح است، چندي پيش در 3 استان به طور آزمايشي اجرا شد و خراسان شمالي نيز به عنوان يکي از استان هاي پايلوت براي اجراي آزمايشي آن تعيين شده بود. با اين اوصاف، اطلاع رساني ناقص و قطره چکاني که با اعلام ناگهاني اجراي طرح همراه شد، در کنار ضعف دانش مجريان و برخي نواقص ديگر بروز پاره اي مشکلات را ناگزير ساخت.
اين که چرا و طي چه روندي، خراسان شمالي به عنوان يکي از استان ها براي اجراي آزمايشي اين طرح برگزيده شد، چندان مشخص نيست. اگرچه مشارکت 97 درصدي مردمان اين خطه در تکميل فرم هاي اطلاعات اقتصادي خانوار در سال 87 را احتمالي ترين دليل براي اين موضوع دانسته اند، با اين وجود بسياري بر اين باور هستند که بدون ارسال سيگنال هاي مثبت از استان به مرکز، شايد اين انتخاب هرگز صورت نمي گرفت.در هر حال، اعلام شتاب زده اجراي طرح، مهلت محدود يک هفته اي و ضعف در ارايه اطلاعات صحيح به مردم ناخرسندي بسياري را باعث شد. به عنوان نمونه، در آغاز، همگان را به حضور در بانک ها و افتتاح حساب فراخواندند؛ مسئله اي که باعث هجوم مردم و ازدحام شديد در شعب بانکي استان شد. کمي بعدتر، عنوان شد که اعلام و ثبت هر نوع حساب بانکي که پيش از آن از سوي سرپرست خانواده استفاده مي شده است، قابل قبول است. جالب تر آن که با پايان يافتن اجراي آزمايشي اين طرح در 3 استان، اکنون برخي مسئولان وزارت رفاه احتمال لغو آن و افتتاح حسابي همسان تحت عنوان حساب عدالت براي تمام خانواده ها را مطرح کرده اند!
در اين ميان، برخي بانک ها نيز سعي کردند به هر ترتيب ممکن براي خود از اين نمد، کلاهي ببافند و با القاي اين مسئله که فقط حساب هاي خاصي براي سامانه قابل پذيرش است، اندکي از کسري منابع ناشي از مطالبات معوق و پرداخت تسهيلات تکليفي را به نوعي جبران کنند! مشکلات نرم افزاري سامانه طراحي شده در کنار زيرساخت هاي ضعيف استان در زمينه فناوري اطلاعات و ارتباطات نيز بر حجم مشکلات و دغدغه هاي مردم افزوده بود.البته از ابتدا هم مشخص بود که استاني هم چون خراسان شمالي به دليل شرايط خاصي که دارد، انتخاب مناسبي براي اجراي آزمايشي اين طرح نخواهد بود. استاني که حدود 20 درصد جمعيت آن هنوز بي سواد هستند و 52 درصد از جمعيت 811 هزار نفري آن در 866 پارچه آبادي پراکنده که به طور عمده در نواحي سخت گذر واقع است، ساکن هستند و بالطبع، از دسترسي به خدمات ارتباطي مناسب بي بهره اند.
البته از آن جايي که آمارهاي قابل اعتنايي از ضريب نفوذ اينترنت در استان و حتي کشور در دسترس نيست، نمي توان تحليل کاملي از اين موضوع ارايه کرد، اما اعلام آمار  نهايي طرح مبني بر مشارکت 77 درصدي سرپرستان خانوار براي اعلام اطلاعات بانکي خود در سامانه، آن هم در حالي که اين استان 2 سال قبل مشارکت 97 درصدي را ثبت کرده بود، به خوبي گوياي وضع موجود است. فقط بايد اميدوار بود که مسئولان، اين اختلاف 20 درصدي را به منزله پيوستن اين دهها هزار نفر به نهضت وزرا و استانداران براي انصراف از دريافت يارانه نقدي تلقي نکنند؛ آن هم در استاني که بيش از 10 درصد جمعيت آن مستمري بگير کميته امداد هستند و بسياري نيز در نوبت قرار گرفتن تحت پوشش نهادهاي امدادي و حمايتي و يا با کمک هاي خيران روزگار مي گذرانند و سرانه درآمدي شهروندان و بسياري از شاخص هاي توسعه يافتگي در آن پايين تر از ميانگين کشوري است.به هر صورت، اميد مي رود در مراحل بعدي اجراي اين قانون از همان ابتدا اطلاعات صحيح، به موقع و صادقانه به مردم ارايه شود. به عنوان مثال لازم است که تاريخ دقيق اجراي طرح، مبلغ يارانه نقدي واريزي و ميزان افزايش قيمت حامل هاي انرژي و کالاهاي اساسي يارانه اي به طور شفاف اعلام شود.به يقين، در اجراي چنين طرح مهمي به جز جسارت و شجاعت مجريان، درايت به خرج دادن نيز جزيي ضروري است؛ موضوعي که رعايت آن همراهي بيشتر مردم را به دنبال خواهد داشت. 
خراسان شمالي - مورخ یکشنبه 1389/03/09 شماره انتشار 17562

۱۳۸۹ خرداد ۳, دوشنبه

برای طبیعت...

 اشک های طبیعت بعد از چندماه قهر با دنیای بلاگ های فارسی با یک سایت پر و پیمان برگشته و اخیرا هم هدیه ای برای بچه ها و راههایی برای سبز شدن - البته منظور از نوع زیست محیطی اش است لطفا این بلاگ را ف ی ل ت ر نکنید اقا یا خانم محترم مسئول!!- رو پابلیش کرده که خوندنشون خالی از لطف نیست. یکی از همکارامون هم گزارشی درباره تکثیر گونه های جانوری در اسارت کار کرده که با وجود زمان کمی که داشت ، بد نشده هرچند که میتونست نظرات موافقان و مخالفان بیشتری رو دربربگیره. درهرحال در سال جهانی تنوع زیستی به سر می بریم و هر از گاهی مطالعه چند مطلب از این دست به جایی برنمی خوره!

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

ای روزگار...

بعد چهار سال شماره تلفنم رو پیدا کرده بود و تماسی گرفته بود. از دوران کوتاهی می گفت که در پادگان آموزشی با هم بودیم. از خودش گفت و روزگار.  پرسید که من به ساز روزگار می رقصم یا روزگار به ساز من؟ گفتم که فعلا این منم که با ساز روزگار خودم رو هماهنگ کردم و حرکات موزون دارم! وقتی که فهمید از بین این همه شغل نون و آب دار توی دنیای به این بزرگی اومدم و یه شغل بی آب و نونی پیدا کردم که شرح وظایفش چیزیه تو مایه های سانسورچی، سریع بحث رو عوض کرد و چندتا جمله کوتاه و بعدش هم خداحافظ !!
به قول شاعر: ای روزگار نامناسب، مردم ناسازگار!!  ای روزگار ....

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

شاید آخرینش باشد!

سه،چهار روزی بود که پنل مدیریتی بلاگر فیلتر شده بود! یعنی وبلاگهای مبتنی بر بلاگر - با دامنه blogspot.com - بالا می آمد ولی صفحه مدیریتی آنها با دامنه blogger.com از دسترس خارج بود و نه میشد پست جدیدی نگاشت و نه نظرات بازدیدکنندگان را مشاهده کرد؛ یعنی عملا غیرقابل استفاده! ولی خب فعلا یعنی درحال حاضر که مشغول نوشتن این پست هستم این مشکل برطرف شده ولی بعید هم نیست که موقتی باشد و این پست هم آخرین مطلب پابلیش شده در این وبلاگ!  بالاخره در یکی از همین روزها  برادران یا خواهران محترم مسئول صیانت از فضای سایبری تصمیم می گیرند مشکلی به نام وبلاگ نویسی در ایران را به صورت اساسی و ریشه ای برای همیشه حل کنند و خلاااااااص !! 
******
در پست قبلی اشاره ای کردم به بیماری یکی از هنرمندان جوانی که دوستان و آشنایانش برای نجات او کمپینی اینترنتی راه انداخته اند تا با کمکهای خیران بتواند سلامتی اش را بازیابد. دوباره لینک مطلب اصلی را اینجا می گذارم . البته به جز ارائه کمکهای مالی و معنوی برای نجات جان چنین انسانهای دردمندی راه دیگری هم برای کمک به تداوم حیات بیماران نیازمند پیوند هست: اهدای عضو.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

دغدغه های فکری یک ذهن درگیر!

بعد مدتها خواستم پست جدیدی بذارم منتها نمیدونم چی شد که یه دفعه ای یک دوجین سوژه نگارشی به ذهنم رسید ؛ چیزایی که تو این چند روزه ذهنم رو درگیر که نه، ولی برای چند دقیقه ای حداقل به خودشون مشغول کرده بودن... خواستم از این ماجراهای 2تا بچه کافی نیست و اسلام نیاز به سرباز داره و.. بنویسم که دیدم قبل از من خیلی ها از بزرگ و کوچک و عوام الناس  و خواص نخبه همگی در رد نظریه ازدیاد لشگر گرسنگان مسلمان که خیل بیکاران و افزایش فقر رو به همراه داره سخنرانی یا قلم فرسایی کردن. خواستم از بیم و امیدها و چشم انداز آتی محیط زیست این استان بنویسم و بلاهایی که بر سرش اومده و سکاندار جدیدی که هنوز در رسانه ها آفتابی نشده که دیدم سوژه ام بیات شده! خواستم این بوک مارک شده نسبتا جدید تو فهرست نشانی های مرورگرم رو اینجا لینک بدم برای سهولت دسترسی که اون هم زد و تو بهار سبز جوونیش، خزان زده شد! دیدم روز جهانی بناهای تاریخی سررسیده ولی به جز یکی دو نشست خشک و خالی، خبر و گزارش دندان گیری گیرم نیومد. بنابراین به این نتیجه رسیدم که سنگین ترم اگه از زیاده گویی پرهیز کنم و این مطالب رو دوباره اینجا شرح و بسط ندم . فقط چند دوست دنیای مجازی خبر دادن که «یک نفردر آب می خواند شما را». امیدوارم هرچه زودتر مشکل این هم ولایتی ما هم حل بشه هرچند که امروزه چنین افرادی بی شمارن اما گویا این همه آدم مشکل دار به چشم سیاستمداران ما نمیان و به تصور رفاه زدگی ملت ، جمعیت صدها میلیونی رو به انتظار نشستن!

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

در جستجوی شانس!

بخت و شانس در خانه چه کسی را می زند و چه کسانی باید سالها در حسرت حتی یک گوشه چشم این نازدردانه باشند تا اوضاع و احوالشان از این رو به آن رو شود و پله های نردبان ترقی را دوتا یکی بپیمایند؟ بخت و شانس چقدر در زندگی بزرگان جهان پیرامونی ما تاثیر گذاشته است؟ خب به نظرم جناب لویی پاستور دانشمند سرشناس فرانسوی در دو سده قبل پاسخ این پرسش را داده باشد: شانس فقط به سراغ آنهایی می رود که ذهن شان را آماده دریافت موضوعی کرده باشند؛ همین و بس!

Chance favores only the prepared mind...      Louis Pasteur - 1854

۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه

و اینک سال پلنگ!

از آنجایی که امسال به عبارتی سال پلنگ است و اینجانب هم به دلیل علاقه خاصی که به مسایل زیست محیطی و به خصوص گونه های حیات وحش دارم، خواستم یکی از انجمن های مردم نهاد فعال کشورمان در این عرصه را معرفی کنم؛ انجمن یوزپلنگ ایرانی که چندسالی است به همت تعدادی از دانشجویان و دیگر علاقمندان به طبیعت و محیط زیست کشورمان راه اندازی شده و خوشبختانه به همت این افراد و کم و بیش، یاری سازمان های زیست محیطی ملی و بین المللی توفیقات خوبی در زمینه حفاظت از نسل گونه هایی نظیر یوز ایرانی، پلنگ، خرس و برخی دیگر از گونه های جانوری در معرض خطر انقراض کسب کرده است و در همین چندسال محدودی که از فعالیت آن می گذرد، چند جایزه از نهادهای معتبر بین المللی در زمینه حفاظت از حیات وحش را به خود اختصاص داده است. هرچند که به دلیل کم توجهی مسئولان و ناآگاهی برخی افراد، نسل بسیاری از گونه های گیاهی و جانوری منحصربه فرد و ارزشمند  کشورمان همچنان در معرض خطر انقراض همیشگی قرار دارد؛ درست مثل شیر ژیان ایرانی و ببر مازندران که باید تا ابد حسرت نابودی شان را به دل داشته باشیم...

۱۳۸۸ اسفند ۲۹, شنبه

بهار آمد...

سال 88 سال  تلخی بود، اما امیدوارم حالا که نوروز جهانی شده  وسیاستمداران دنیا هم این جشن و آیین هزاران ساله را به رسمیت  شناختند، سال 1389 همراه با صلح و صفا و شادی و خرمی و بهروزی برای همگان باشد.

* امسال بینگ هم به تبع رقیب همیشگی اش گوگل که چندسالی هست لوگویش را به مناسبت نوروز تغییر می دهد، دست به چنین ابتکاری زده است و با قراردادن تصاویر و لینکهایی این روز را به مردم سایر مناطق جهان معرفی کرده است. کار جالبی شده که دیدنش خالی از لطف نیست.

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

هنر داریم تا هنر!

جشن تولد 20سالگی فتوشاپ هم به میمنت و مبارکی فرارسید و شیفتگان هنرعکاسی با چاشنی فناوری نوین را به وجد آورد! امروزه با گسترش روزافزون انواع و اقسام نرم افزارها با کاربرد گرافیک و فتوژورنالیسم و تبلیغات، بسیاری از علاقمندان به عکاسی که به دلایل گوناگون با دشواری هایی در این عرصه روبرو هستند، به راحتی می توانند نقایص کاری خود را برطرف کنند و حتی برخی هم که ایده های خلاقانه و استعداد بیشتری در خلق آثار گرافیکی دارند، به تجربه هایی نو دست می یابند که گاهی کمتر از هنر عکاسی کلاسیک نیست.
نمونه هایی از تلفیق عکاسی از صحنه های واقعی با هنرنمایی برخاسته از قابلیت های فتوشاپ را ببینید (روی عکس ها کلیک کنید تا با کیفیت بیشتری ظاهر شوند):


برای مشاهده سایر آثار این هنرمند دانمارکی می توانید اینجا را ببینید.

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

آن روزگاران...

اخیرا یکی دو جا از قول بعضی ها که دستی در آمار و ارقام دارند، خواندم که علاقه به وبلاگ نویسی تا حد زیادی کاهش پیدا کرده است ولی چون مطلب را تا انتهایش ادامه ندادم، نمیدانم که گوینده و نویسنده، این مطلب را با شعف و شادی بیان کرده یا نه - مثل آن معاون وزیری که درجمع خبرنگاران سرش را بالا می گیرد و درعین حالی که وانمود میکند از اعمال محدودیت برای سرعت اینترنت و سرویس Gmail و... بی اطلاع است، این اقدام را برای ترغیب ایرانیان به استفاده از ایمیل ملی مفید عنوان میکند!
درهرحال شاید هم حق با گوینده اولی باشد که نوشتم. چون وقتی به همین لینکدونی جمع و جور خودم نگاهی می اندازم و می بینم که بسیاری از دوستانی که وب نوشته هایشان را دنبال می کردم - وسعی میکنم ادامه بدهم - دچار ابتلائات دنیوی (!) شده اند، فکر می کنم این ادعا خیلی هم بیجا نبوده است؛ وقتی نویسنده پرشور و توانایی به دلیل اینکه احساس میکند برای نوشته ها و اخبارهشدارآمیزش گوش شنوایی نزد متولیان امور نیست ، دست به خودکشی وبلاگی می زند، یا آن مدافع حقوق مردم و محیط زیست که پس از رویدادهای 8 ماه پیش نمی دانم به چه دلیل ناگهان از نوشتن دست کشید -و امیدوارم اتفاقی برایش نیفتاده باشد- یا این بلاگری که تنها بعد از نگارش متنی زیبا در توصیف آرمانها و آرزوهای انقلابیون جوان پنجاه و هفتی و سرخوردگی بعضی از آنها تمام آرشیو نوشته هایش را از دست داد، یا وقتی وبلاگ این فرید و آن دیگری از دسترس خارج شده اند آن هم کسانی که به هرحال صرف نظر از ارزش گذاری مطالب شان، سرشان در کتاب و مجله بود و چندکلمه حرف حساب در آنها نوشته می شد،یا اصلا این یکی که اتفاقا نویسنده زبردست و روزنامه نگار معتدلی است که حتی همین حالا هم بسیاری از یادداشت ها و مقالاتش در نشریات داخلی منتشر می شود ولی تارنمایش غیرمجاز شناخته شده است، یا بسیاری دیگر از کسانی که به هرحال حرفی برای گفتن داشتند و دارند و لزوما هم مطالب سیاسی نمی نویسند ولی در ماههای اخیر امکان نوشتن یا دست کم بی تاخیر و بی دغدغه نوشتن برایشان فراهم نشده است را می بینم جز تاسف عمیق چیزی نصیبم نمی شود... خب البته گاهی هم که حکومتی ها ما را تحمل می کنند، بعضی از ما غیر حکومتی ها هم مستبدان کوچکی می شویم که طاقت شنیدن سخن انتقادی را نداریم و نتیجه اش می شود این!!
یادش بخیر زمانی نه چندان دور مسئولان مملکت با افتخار اعلام می کردند که وبلاگ نویسان ایرانی گوی سبقت را از همتایان چینی و برزیلی و اروپایی خود ربوده اند و در ارتقای محتوای فارسی دنیای وب تاثیر انکارناپذیری دارند و چه و چه ... واقعا چه روزهایی بود آن روزگاران...

۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

سپاسگزار باشید...

در این اوضاع و احوال مملکت که به سختی می توان چشم انداز امیدوارکننده ای برای آینده متصور بود و با این طرح های عجیب و غریبی که بدون توجه به توصیه های کارشناسان دلسوز در حال اجراست و بدون شک تبعات سنگین اجتماعی اش به زودی هویدا می شود، اخیرا هرکسی که پشت تریبون یا بر منبری قرار می گیرد، از ضرورت شکرگزاری بابت وضعیت کنونی کشور و خدمات دولتمردان دم می زند و همگان را از عقوبت ناسپاسی نسبت به شرایط موجود می ترساند. گویا این حجم از فشار بر رسانه ها و کارشناسان آگاه و مستقل برای نادیده گرفتن خطاها در تدبیر امور کشور و ممانعت ازانتشار انتقادها ناکافی بوده است که حالا به این روش ها روی آورده اند! خب البته وقتی که به صراحت، تنها وجه انتقادی رسانه ها را انتقاد از شرایط حاکم بر عرصه روابط بین الملل اعلام می کنند، شاید این همه سخنرانی و جلسه گذاشتن برای ترویج فرهنگ سپاس و شکرگزاری بین اقشار مختلف جامعه خیلی هم عجیب نباشد...

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

برای کشوری که فقیر محتاج نان شب ندارد!

تیتر یک *

تیتر یک
بوی نان تازه می داد
که قرار بود در سبد خانوار هر ایرانی قرار گیرد
و تیتر یک
از بیمه رایگان
و تحصیل رایگان
حرف می زد
و تیتر یک
احقاق حقوق کارگران بود
و تیتر یک
بانگ بلند آزادی بود

و روزنامه را انداخته بود زیرش
تا از سرما نمیرد،
روزنامه خوابی که همیشه گرسنه بود
و مریض بود
و درس نخوانده بود
و یکبار
تنها یکبار که به بانگ بلند فریاد زده بود:
"آزادی"
برای همیشه از کار اخراجش کرده بودند...



* پرشین کارتون - 1388/10/16