در چنین اوضاع و احوالی، وقتی كه مراكز رسمی مسئول آمارگیری در مملكت بر طبل كاهش بیكاری می كوبند، آیا افكار عمومی جامعه حق ندارد با دیده تردید به آن بنگرد و از خود بپرسد كه: واقعا چگونه؟!
دست كم در جایی هم چون "خراسان شمالی"، وقتی كه هر ناظر آگاه و بی طرفی به بنگاه های اقتصادی پیرامون خود می نگرد و شرایط آنان را «بغرنج» می یابد، وقتی كه در تمام 4 سال گذشته كمتر طرح بزرگ صنعتی یا حتی خدماتی اشتغال آفرین را می یابد كه به بهره برداری رسیده باشد، وقتی به اقتصاد كشاورزی معیشتی نیم بند روستاها و شهرستان های اطراف می نگرد و هنگامی كه به نحو غیرقابل كتمانی با افزایش روزافزون جویندگان كار، دانش آموختگان بیكار و زنان جویای شغل روبه رو می شود، حق ندارد در صحت آمارهای اعلام شده شك كند؟
آیا واقعا آمار 4 درصدی بیكاران در خراسان شمالی با آن چه كه پیش روی ما قرار دارد، با رشد فزاینده بدهكاران بانكی، با شمار ورشكستگان مالی، با كارخانه هایی كه تنها با نصف یا حتی یك سوم ظرفیت اسمی خود فعال هستند، و با مهاجرت هر روزه روستانشینانی كه عطای كشاورزی پرهزینه و كم سود خود را به لقایش بخشیده و به دنبال كسب روزی، روانه شهرهای كوچك و بزرگ شده و در چرخه اشتغال غیرمولد و كاذب وارد می شوند، مطابقت دارد؟ در بوق و کرنا کردن آمارهایی شبهه آمیز که نه تنها کارشناسان مستقل خارج از نظام دیوانسالاری دولت، که نمایندگان پارلمان و حتی برخی از مدیران ارشد را نیز راضی نمی کند، چه سودی می تواند داشته باشد؟ واقعا ارائه چند باره آمار و ارقامی كه شاید تنها چند مدیر استانی بتوانند با استناد به آنها نزد مرکزنشینان، فخر بفروشند و در عوض، می تواند این استان را از جدول دریافت بسیاری از كمك های دولتی و تسهیلات احتمالی اشتغال زا در بودجه مملكتی خارج كند، چه توجیهی دارد؟ و اگر بر ما خرده نگیرند، شاید بتوان گفت: این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی!
* این یادداشت را چندی پیش به بهانه اعلام آمارهای جدید نرخ بیکاری در استان خراسان شمالی برای روزنامه خراسان نوشتم که با حذف و تعدیل فراوان به چاپ رسید؛ شاید به این خاطر که اسباب تکدرخاطر احدی از دولتمردان مهرورز را فراهم نیاورد!