۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

پیام عاشورا: حقیقت آری، مصلحت نه!

در سراسر بلاد اسلامی صدها عالم فقه و اصول و حدیث و صحابی محمد و علی، یا درکنج مسجدها خزیده اند و چشم بر انحرافات موجود بسته اند یا بر منابر و درپس نمازهای جماعت ازصبح تا شام حسین بن علی را دشنام می دهند که از دین جدش منحرف شده، بر امیرالمومنین که بیعت بزرگان امت را با خود دارد خروج کرده، بدعت در دین خدا ایجاد کرده و با رهاساختن حج واجب به کار سیاست مشغول شده و به دنبال مطامع دنیوی و قدرت طلبی است، آن هم درست در زمانه ای که رومیان برای تصرف سرزمین های اسلامی دندان تیز کرده اند وبا این حال او برخلاف مصلحت دنیای اسلام با گفتار و کردارش در صفوف متحد مسلمین شکاف ایجاد کرده است... حسین همه اینها را می شنود و درعین حال هرگز حتی برای لحظه ای به حقانیت مسیری که برگزیده است شک نمی کند؛ به اینکه حقیقت را فدای مصلحت نکند و به وظیفه اش که عالی ترین وجه نهی از زشتی هاست، عمل کند تا مبادا آرمان های متعالی اسلام و دستورات کتاب وحی و سیره پیامبر به فراموشی سپرده شود؛ مبادا ساختارهای اجتماعی دوران جاهلیت با شکل و شمایل جدیدی بازتولید شود؛ هم از این رو در واپسین روزهای حیاتش هشدار می دهد تا برای همیشه در تاریخ جاودان بماند که: {حاکمان اموی} مردمان را سر از تن جدا می کنند و آنان را آب از لبه تیغ می دهند، کلام خدا را چنان تفسیر می کنند که سود ایشان است؛ این نبود آنچه ما {خاندان عصمت و نبوت} می گفتیم...
حسین تشنه لبیک است نه تشنه آب...


*شب عاشورای 1431 هجری

۱۳۸۸ دی ۳, پنجشنبه

!! SOS

الان 48 ساعتی میشه که انگار شیرفلکه اینترنت مملکت رو بستن! به جز رجا و فالس نیوز و خرده سایت های اقماری شون هیچ سایت خبری دیگه ای باز نمیشه. هرچی کلید و حتی شاه کلید هم می شناختیم دیگه بهمون کار نمیده! اگه کسی آچارفرانسه ای چیزی میشناسه، به قیمت خوبی خریداریم. خلاصه التماس دعا داریم...

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

طفلکی خبرنگارها، طفلکی مردم!

هر روز که می گذرد، فشار بر رسانه ها در کشور افزایش می یابد؛ چه از طرف مردم، که انتظار دارند تمام حقایق موجود در جامعه بی کم و کاست و بدون مصلحت انگاری های مرسوم از سوی آنان منتشرشود -که البته انتظار کاملا بجایی است- و چه از سوی دولتمردان که هرروز از میزان صبر و تحمل و انتقادپذیری شان کاسته می شود؛ نمونه های جدید این قضیه را هم همگان این روزها به عینه دیدند (توقیف موقت همشهری و توقف انتشار روزنامه خبر؛ دو نشریه متعلق به جریان محافظه کار که برخلاف نشریات اصلاح طلبی که پیش از این به محاق توقیف و تعطیلی کشانده شده اند، قاعدتا جزو طبقه خودی ها و نزدیک به ارکان قدرت محسوب می شوند). این مسئله بیش از پیش نشانگر وخامت اوضاع برای رسانه های منتقد محسوب می شود و بدان معناست که کوچکترین انتقادها هم بی پاسخ نخواهد ماند! این امر در نوع نگاه و شیوه عملکرد دولتیان در سطوح پایین تر هم مشاهده می شود به گونه ای که در سطح استان ها و شهرستان ها هم از میزان پاسخگویی مسئولان در برابر پرسش های فعالان رسانه ای به شدت کاسته شده است. به سبب نوع فعالیت شغلی ام این مسئله به وضوح برایم نمایان شده است، وقتی می بینم مدیران دستگاههای اجرایی بیشتر ترجیح می دهند در مقابل دوربین های تلویزیونی، متکلم وحده باشند و کمتر از گذشته در نشست های خبری و درجمع خبرنگاران رسانه های گروهی حضور می یابند و از پاسخگویی به پرسش های گزارشگران رسانه های مستقل و حتی نیمه دولتی طفره می روند. در این وضعیت ، خبرنگاران رسانه ها هم هرروز دست خالی تر از قبل از حوزه های خبری شان به محل کار باز می گردند و تازه آن وقت است که باید غرولندهای دبیران گروهی مثل من را بشنوند که چرا کم کار شده اند؟! اما آیا چنین برخوردهایی نتیجه ای جز بیکاری فعالان رسانه ای و نیز عدم اقبال مخاطبان به رسانه های داخلی را درپی دارد؟ این محدودیت ها تا کجا ادامه خواهد داشت؟

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

پایان تلخ بهتره یا تلخی بی پایان؟!


«درباره الی» بهانه آشتی دوباره من با سینما پس از 4 سال بود. درام تامل برانگیزی که در این وانفسای تولید و عرضه انبوه فیلم های به ظاهر کمدی و درواقع لودگی های بی پایان این سال ها، غنیمتی درخور است. «درباره الی» البته تنها حکایت عشق و شیدایی جوانانه نیست و علاوه بر روایت عشق های یکطرفه و دغدغه هایی از روزگار نسل پریشان کنونی، پیامدهای بی توجهی به یکی از بزرگترین آفت های جامعه ایرانی را به نمایش می گذارد: کتمان حقیقت و درنهایت، دروغگویی. آنچه که بنیان جامعه ایرانی را بیش از همیشه درمعرض خطر قرار داده است... .

دروغ، دروغ و باز هم دروغ. در این دوره و زمانه تقریبا همه دروغ می گویند. یک پدیده فراگیر که گویا از ملزومات زرنگی افراد به شمار می رود!

از صدر تا ذیل مملکت به هرطرف که نگاه میکنی، دروغ های کوچک و بزرگ به سویت سرازیر می شود که شاید تو را با خود همراه سازد، برای افزودن بر نان و نام ، یا فرونشاندن عطش خودخواهی ؛ دروغ هایی بنا به مصلحت های خودخواسته یا خودساخته که همه را در بر گرفته و مجال درست اندیشیدن را از انسان سلب می کند، پایه های اعتماد و اطمینان را هرروز سست تر از گذشته می کند و با خود یقینا بلایای پرشمار دیگری را به همراه خواهد داشت؛ مصائبی که نه شیرین، بلکه تلخ تلخ خواهد بود...



درهرحال فقط آرزو می کنم که دست کم اعضای آکادمی اسکار با الی ما مهربان تر باشند؛ ای کاش...!!

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

پاییز فصل چانه زنی است!

پاییز، اگر چه مثل گذشته ها رگبارهای آن چنانی را با خود به همراه ندارد، اما به هر حال هنوز هم فصل برگ ریزان است و هنرنمایی طبیعت؛ پاییز اما فصل بازگشایی مدارس و دانشگاه ها هم هست؛ شروعی دوباره برای مشتاقان علم و دانش. پاییز، همه این ها هست اما یک موعد دیگر را هم با خود دارد: برای برنامه ریزان کشور ما، پاییز فصل بودجه نویسی است؛ فصل برنامه ریزی برای جور کردن دخل و خرج یک سال مملکت. آن هایی که دستی در حساب و کتاب دارند، در این روزها تلاش می کنند به نوعی این دو را با هم جفت و جور کنند که دیگر به ارائه متمم های ریز و درشت برای جبران کسری بودجه نیازی نباشد. با تمام این اوصاف، به دلیل مشکلات ساختاری نظام بودجه ریزی در کشور، چه در تمام آن سال هایی که سازمان برنامه و بودجه و بعدترها، سازمان مدیریت و برنامه ریزی سکان کشتی اقتصاد کشور را در دست داشت و چه در این 2، 3 سالی که معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری تصمیم گیری درباره بودجه را در اختیار گرفته و نیمه های هر سال، کار نگارش بودجه سال آینده کشور آغاز می شده است، بازار چانه زنی مقام های مسئول نزد آنان که سر رشته این امور را در دست داشته اند، داغ داغ بوده است. درست یا غلط، شیوه بودجه ریزی در کشور ما در تمام سالیان گذشته چندان هم مصون از توصیه پذیری نبوده است و این، مسئله ای است که هنوز هم تداوم دارد و با وجود ادعای دولت های مختلف در خصوص ایجاد تحول در نظام برنامه ریزی و بودجه، هنوز در بر همان پاشنه سابق می چرخد.هم از این رو است که مسئولان هر استان و نمایندگان مردم هر شهرستان در این روزها و هفته ها سعی می کنند کمبودها و محرومیت های مناطق تحت مدیریت خود را بیش از گذشته در معرض دید پایتخت نشینان بگذارند تا بتوانند بودجه ای سازگار با شرایط و جبران کننده پاره ای از کاستی های موجود را برای این مناطق جذب کنند. در این میان شاید بتوان گفت، خراسان شمالی که به گواه بسیاری از کارشناسان مستقل و اذعان مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس، در بسیاری از شاخص های توسعه از میانگین کشوری عقب تر است، بیش از دیگر مناطق دور از مرکز به چنین رایزنی هایی نیازمند باشد و این موضوع به هیچ وجه ادعایی گزاف نیست، چون بر کسی پوشیده نیست که بین وضعیت جاری این استان و سطح توسعه مندی مطلوب، چه شکاف عظیمی وجود دارد.انبوه پروژه های عمرانی ناتمام، وضعیت اسفناک راه های فرعی و روستایی، کشاورزی سنتی کم بازده و صنایع معطل مانده همه و همه نیازمند توجه ویژه مسئولان وزارتی است. هنوز بیش از 800 پروژه ناتمام در استان وجود دارد، احداث بسیاری از زیر ساخت های ارتباطی روند بسیار کندی را طی می کند، سرنوشت احداث راه آهن و برخی از طرح های بزرگ دیگر در هاله ای از ابهام است، انتقال آب به شهرهای مختلف استان با کمبود اعتبار مواجه است و بسیاری از واحدهای صنعتی و پروژه های بزرگ اقتصادی با مشکل گشایش اعتبارات ارزی و ریالی رو به رو است. اجرایی شدن ده ها مصوبه بزرگ و کوچک به جا مانده از سفرهای هیئت دولت هم به میلیاردها ریال اعتبار نیاز دارد که باید در بودجه سالانه گنجانده شود.این همه در حالی است که لایحه بودجه سال آینده با سرنوشت لایحه برنامه پنجم توسعه و نیز هدفمند کردن یارانه ها گره خورده است و بیم آن می رود که در کارزار نفس گیر بین مجلس و دولت، برخی از این موارد کمرنگ تر از آن چه که باید، بدان ها نگریسته شود. پاییز را دریابیم ...

*روزنامه خراسان شمالی 88/8/26

۱۳۸۸ آبان ۲۵, دوشنبه

یکسان سازی اندیشه ها؟

گویا قرار است چند هزار مربی و مدرس تربیت سیاسی به مدارس کشور اعزام شوند؛ بحث پالایش علوم انسانی در دانشگاه ها و مدارس و کنترل اساتید غرب زده هم که داغ داغ است؛ هم زمان معاون جدید مطبوعاتی وزیر ارشاد از وظیفه رسانه ها برای ایجاد وحدت فکری و عقیدتی در جامعه خبر می دهد و میزان بهره مندی رسانه ها از سوبسیدهای دولتی وهمچنین امنیت شغلی روزنامه نگاران را به میزان دوری و نزدیکی آنها با این بینش فکری پیوند می زند. ظاهرا قرار است همه یک جور بیندیشند و پروژه یکسان سازی حاکمیت تا یکسان سازی افکار و عقاید تداوم یابد. ولی آیا چنین امری ممکن است؟

۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

به کجا چنین شتابان؟

در شرایطی که اوضاع اقتصادی مملکت در یکی از شکننده ترین دوران های خود قرار دارد و رکود تورمی ناشی از ناکارآمدی، ضعف مفرط و بی برنامگی در مدیریت اقتصادی کشور به همراه پیامدهای حاصل از تحریم های جهانی بیش از همیشه بر اقشار متوسط و ضعیف کشور فشار وارد می کند، محمود احمدی نژاد در میانه دعوای دولت و مجلس بر سر چگونگی اجرایی کردن لایحه موسوم به هدفمندکردن یارانه ها - لایحه ای که وی برای اجرا و در اختیارگرفتن صدها میلیارد تومان منابع مالی آن، اختیار تام و بدون دخالت یا نظارت همین مجلس ضعیف را خواستار است - ادعا کرده است که با اجرایی شدن این لایحه، ایران ظرف 5سال آینده جزو 10 اقتصاد برتر جهان قرار می گیرد!
این همه در حالیست که به گواه کارشناسان مستقل، صنعت، کشاورزی و تجارت کشور در سراشیبی سقوط قرار گرفته، سیستم بانکی در شرایط نیمه احتضار قرار دارد، بسیاری از بنگاه های اقتصادی کوچک و بزرگ درخطر ورشکستگی هستند، نرخ رشد بیکاری روندی فزاینده به خود گرفته و تولید ملی در آستانه تعطیلی کامل قرار دارد.... واقعا ما به کجا می رویم و مقصدمان کجا خواهد بود؟! آیا با شرایط موجود و بدون انجام اصلاحات عمیق کارشناسی شده و مورد اجماع نخبگان، هیچ چشم انداز روشنی از آینده برای نسل کنونی و نسل های آتی به چشم می خورد؟

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

زندگی فقط ریاضیات و شیمی نیست!

هیچ دقت کرده اید که نسل کنونی جوانان و نوجوانان ما در مقایسه با نسل های پیش از خود تا چه اندازه در حل مسائل بغرنج زندگی، ناتوان شده اند؟ در کنترل پرخاشگری، نحوه دوست یابی، درک موقعیت خود در اجتماع، در بحث هویت یابی فردی و جمعی، کنترل تنش های خانوادگی، همسریابی و ... . همه این ها هم نشانه ای نیست به جز این که نسل فعلی جامعه مهارت های ویژه اداره یک زندگی را به درستی نیاموخته است. نحوه برقراری ارتباط با دیگران، چگونگی برخورد با مشکلات و فرآیندهای منتج به تصمیم گیری و اجرای آن، شیوه کنترل هیجانات و تنش های روحی و روانی، دوست یابی، احترام و مدارا با دیگران، هویت یابی، مهارت های زندگی در اجتماع مدرن، کار گروهی مشترک، همه و همه از جمله مهم ترین مهارت های اجتماعی است که امروزه هر فردی برای زیستن در جامعه پیچیده کنونی به آن نیازمند است؛ حتی بسیار بیش از آن چه که پدران و مادران شان بدان محتاج بودند.

با این وجود، از آن رو که در اجتماعات نوین بشری ، خانواده ها هر روز نقش کمتری در راهبری و هدایت روحی و فکری فرزندان بر عهده می گیرند و در توافقی نانوشته، این نقش به مراکز آموزش عمومی به ویژه مدارس سپرده شده است، کارکرد این نهادهای آموزشی هر روز که می گذرد، با اهمیت تر می شود. با این حال، اگر چه بارها بر نقش مدارس به عنوان حلقه واسطه بین خانواده و اجتماع تأکید شده است اما مدارس ما هنوز هم ترجیح می دهند که همان نقش سنتی خود را ایفا کنند. در واقع، مدارس ما هنوز نتوانسته اند کارکرد امروزین خود را بیابند که آن، چیزی نیست جز آماده ساختن کودکان و نوجوانان برای ورود به دنیای مدرن، زندگی نو و تبدیل آن ها به افراد توانمندی که قادر به سازگاری با اجتماع متغیر امروز باشند. با تمام این اوصاف، در اغلب مدارس ایران هنوز در بر همان پاشنه ای می چرخد که در نخستین مدارس نوینی که دردوران قاجاریه ابتدا در تبریز و سپس تهران به راه افتاد!

هر چند که در سال های اخیر بحث آموزش مهارت های زندگی در مدارس هر از گاهی از سوی مسئولان و رسانه ها خبرساز می شود، اما این آموزش ها هنوز به صورت بسیار محدود به دانش آموزان ارائه می شود و درثانی، مسائل مطرح شده در این خصوص فقط به صورت تئوریک آموزش داده می شود، در حالی که در تجربه های موفق جهانی ایجاد فرصت های لازم برای دانش آموزان در کسب تجارب عملی در این آموزش ها به وضوح به چشم می خورد؛ تجربه هایی که به دنبال خود پایه ریزی برای برخوردار شدن از یک زندگی سالم و با نشاط را برای فراگیران در پی دارد.

در هر صورت، نباید از یاد برد که نسل آینده ساز این مرزوبوم، به جز فراگیری حساب انتگرال و جداول شیمی مندلیف، نیاز به کسب مهارت های زندگی در اجتماع پیچیده و به سرعت تغییر پذیر کنونی دارد، مهارت هایی که آنان را تبدیل به شهروندانی توانمند با روحیه ای با نشاط کند تا آمادگی پذیرفتن مسئولیت های سنگین را در جامعه به دست آورند.

هنوز جای خالی آموزش واقعی مهارت های زندگی و اجتماع در مدارس به شدت احساس می شود ....


*روزنامه خراسان شمالی - 88/6/24

بدون شرح!



۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

قدرت اراده مردم

از آخرین پستی که گذاشتم، مدتها می گذرد. حقیقت این است که این روزها اصلا دست و دلم به نوشتن نمی رود. نه در روزنامه و نه در وبلاگ. به ویژه در روزنامه که تکلیفش مشخص است و با این خط قرمزهایی که روز به روز دست و پای شاغلان این حرفه را سفت و سخت تر از قبل می بندد که مبادا دل نازک بعضی ها چرکین شود(!) دل و دماغی برای قلمی کردن حتی چند خطی باقی نگذاشته؛ اعلام رتبه درخشان مملکت در آزادی مطبوعات و رسانه ها که همین چند روز پیش از سوی نهادهای بین المللی ارائه شد- رتبه 172 در بین 174 کشورجهان - هم خود به تنهایی گویای آن چیزی است که بر روزنامه چی حماعت می گذرد. ولی خب به هرحال این عادت به نوشتن از سر امثال من بیرون نمی رود که نمی رود! حالا هی برادران و شاید هم خواهران محترم زور بزنند و انرژي مصرف کنند مگر به این راحتی افاقه می کند؟! نمونه اش همین موج وبلاگ های جدیدی که با وجود تمام تهدیدها و تحدیدهای موجود، هر روز از گوشه و کنار جوانه می زند. مگر در برابر قدرت اراده مردم و همبستگی آنان چقدر می توان سرسختی نشان داد؟ تاریخ نشان داده که باورهای مردمان اجتماعات بشری با وجود تمام محدودیت ها و قدرت نمایی حاکمانشان، دیر یا زود خود را بر آنها تحمیل می کند؛ سدها را می شکند و موانع را از پیش روی خود برمی دارد و برای سیر تکامل تاریخی اش روزنه ای می گشاید که رفته رفته به شاهراهی تبدیل می شود.
همین چند روز پیش بود که جمله درخشانی از گاندی، رهبر آزادیخواه جنبش استقلال طلبانه هندوستان و از مروجان ایده مبارزه مدنی و بدون خشونت را دیدم که در جایی خطاب به مبارزان و پیروانش گفته بود:" ابتدا شما را نادیده می گیرند،بعد به شما می خندند،بعد با شما مبارزه می کنند، بعد شما پیروز می شوید"!
زیاده عرضی نیست؛ همین!



۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه

یادی از یوزهای گریزپای ایرانی

هفته پیش مناسبتی زیست محیطی داشتیم با عنوان:"روز ملی یوزپلنگ" که الان چند سالی هست به همت NGO های زیست محیطی کشور در 9 شهریورماه گرامی داشته می شود. یادش بخیر گزارشی که سال گذشته راجع به یوزپلنگ ایرانی کار کردم و برای تهیه آن توفیقی شد تا به منطقه میاندشت جاجرم در خراسان شمالی، یکی از معدود زیستگاه های این جانور زیبای در معرض خطر انقراض، سفری داشته باشم. فایل HTML این گزارش به همت برادران مخلص بلاگفا و البته آرشیو ضعیف روزنامه در دسترس نبود؛ ناچار شدم تصویرش را برای یادآوری دوباره اینجا بیاورم.برای دیدن بهتر تصویر و مطالعه متن گزارش می توانید روی آن کلیک کنید.




و این هم عکسی که با دوربین ضعیفی که همراهم بود از یک قلاده توله یوز رهاسازی شده در پناهگاه حیات وحش میاندشت گرفتم.

اسلام کجا و مسلمانی ما مدعیان کجا؟

«روزگاري بر مردم خواهد آمد كه نمي‌ماند از قرآن مگر نوشته‌اي و نمي‌ماند از اسلام مگر اسمي، خود را مسلمان مي‌نامند ولي دورترين مردم از اسلام‌اند، مسجدهاشان از نظر ساختمان، آباد است ولي از هدايت به نيكي‌ها، ويران است. فقيهان و دانشمندان آن روزگار، بدترين فقيهان و دانشمنداني‌اند كه زير سايه‌ي آسمان زيسته‌اند، از آنان فتنه‌ها آغاز شده و به خودشان بر‌مي‌گردد»
این جملات قسمتی از روایتی است از امام جعفر صادق ؛ همان پیشوایی که در جایی دیگر خطاب به تمام مدعیان پیرویش هشدار داد که: مایه شرمساری ما خاندان نبوت نباشید... و حالا ما اجتماع مدعی تشیع در روزگار پس از آنان چگونه زیست می کنیم؟

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

مرثیه ای برای "گلستان" ایران































«غرور و تعصب»؛ شاید آن چه را كه آدمیان بر محیط زیست پیرامون خود تحمیل می كنند، تنها بتوان با این 2 واژه توجیه كرد.عطش سیری ناپذیری انسان ها در دستیابی به نهایت رفاه و آسایش، آن هم با كمترین هزینه و در كوتاه ترین زمان ممكن، به ویژه آن هنگام كه با نادیده انگاشتن خردورزی و آینده نگری بر آن پافشاری شود، فرجام چندان خوشایندی را به دنبال ندارد و ثمره آن در كشوری چون ایران چیزی نیست جز زخم زدن بر پیكر رنجور طبیعت كهنسال این مرز و بوم.

آن چه كه این روزها بر جنگل گلستان، این میراث طبیعی ملی ایرانیان می گذرد، همان سرزمینی كه از سی و اندی سال پیش با قرار گرفتن در فهرست ذخیره گاه های زیست كره برگزیده یونسكو، جزیی از آینده مشترك بشریت قلمداد می شود، حكایت نارواداری مردمان این خطه با میراث زیستی گذشتگان و البته امانت آیندگان است.

پارك ملی گلستان كه به گفته كارشناسان، دست كم یك هشتم گونه های گیاهی، یك سوم گونه های پرندگان و نزدیك به نیمی از گونه های جانوری ایران زمین را می توان در آن یافت و به نوعی، ویترین طبیعت ایران محسوب می شود، این روزها حال و روز چندان خوشی ندارد. از چند سال پیش و به بهانه توسعه گرایی، تخریب این ارزشمندترین زیست بوم های كشور به شدیدترین شكل ممكن در جریان است. سیلاب های ویرانگر آغازین سال های دهه كنونی خورشیدی كه خود، نتیجه محتوم دست اندازی های بی وقفه آدمیان در عرصه های بالادستی این جنگل زیبا بود، بهانه ای شد تا پیمانكاران بزرگ و كوچك راه و ابنیه به این منطقه منحصر به فرد گسیل شوند و در برابر دیدگان حیرت زده دوستداران طبیعت و انفعال و سكوت و حتی تاییدهای ضمنی سازمان اصلی متولی حفظ و حراست از محیط زیست كشور، به ساخت آزادراهی بزرگ بپردازند كه درست از قلب جنگل و پارك ملی گلستان می گذرد؛ مسئله ای كه بر خلاف تمام تعهدات بین المللی كشورمان در پاسداری از این میراث طبیعی جهانی و حتی مغایر با اصول و قوانین فرادستی و كلان این مملكت است. بدین گونه بود كه متولیان ساخت این جاده بدون توجه به توصیه های كارشناسان دلسوز در مورد پیامدهای ناگوار ادامه این روند نامطلوب، مصوبات دولت های پیشین مبنی بر انتقال این جاده ترانزیتی به خارج از محدوده پارك را به كناری نهادند و با اصرار ورزیدن بر نظر خویش، گزینه مطلوب خود را اجرایی كردند و در نهایت، شد آن چه كه نباید می شد. اما گویا حتی این اندازه از تخریب و ویرانگری هم كافی نبوده است كه امروز به تدریج خواسته های دیگری هم مطرح می شود؛ در ابتدا، اعلام اولتیماتوم برای صدور مجوز احداث پاركینگ در حاشیه جاده به فاصله هرچند كیلومتر و سپس به دنبال آن، احتمالا احداث جایگاه های سوخت گیری و پمپ بنزین و مجتمع های خدمات رفاهی بین راهی و سپس مجتمع های تفریحی ویژه دستگاه های دولتی و شبه دولتی و در نهایت هجوم ویلاسازان بخش خصوصی و ....

انگار نه انگار كه همین چندی پیش بود كه مقامات ارشد استان خراسان شمالی، از كم توجهی مدیران استان گلستان نسبت به وضعیت نخستین پارك ملی ایران گفتند و خواستار تفویض اختیار مدیریت این منطقه به خراسان شمالی شدند. اما گویا فراموش كاری آدمیان را حد و مرزی نیست؛ به همین زودی فراموش كردیم جاری شدن سیلاب هایی را كه در اثر قطع گسترده درختان صدها ساله در این منطقه روی داد و از بسیاری از گردشگران و ساكنان این خطه جان ستاند و باز گویا فراموش كرده ایم طوفان گرد و غباری را كه آسمان 18 استان کشور را درنوردید و تا بیخ گوش ما رسید؛ و از یاد برده ایم كه در ششمین كشور جهان به لحاظ جنگل زدایی، كانون های بیابان زایی پرشماری ما را تهدید می كند و ....

نیاكان باستانی ما، در هفتمین روز از مرداد ماه، با برپایی آیین های ویژه گرامیداشت طبیعت، جشن زندگی و نامیرایی امرداد، فرشته ای از فرشتگان اهورا مزدا را برگزار می كردند كه به باور آنان، حیات گیاهان را تامین و گیتی را حفظ می كرده است؛ امروز مرداد برای دوستداران «گلستان» ایران، ماه خاطره و سرنوشت سازی است: 19 مرداد 1336، نخستین بار این منطقه تحت حفاظت قرار گرفت؛ 19 مرداد سال های 80 و 81، یادآور همان سیلاب های مهیب و ویران گری است كه بهانه ای شد برای آغاز مصایب آن؛ و اكنون كه به نیمه مرداد 88 نزدیك می شویم شاید تصمیم گیری برخی مدیران بتواند حیات آن را بیش از گذشته به مخاطره اندازد یا جانی دوباره بدان ببخشد.

به راستی آیا نسل های فردای این آب و خاك در به یادآوری این روزها، اشك های طبیعت و به شماره افتادن نفس جنگل را به خاطر خواهند آورد یا به نیكی در مورد ما قضاوت خواهند كرد؟

می گویند «آن كه باد بكارد، طوفان درو می كند» آیا تصمیم گیران و تصمیم سازان ما این پند را رهنمای عمل خود قرار می دهند؟ آیا «ریشه ها» را پاس خواهند داشت تا خشم طبیعت را باعث نشوند؟... فقط ای كاش همیشه «یادمان باشد كاری نكنیم كه به قانون زمین بربخورد»! «گلستان» ایران را دریابید...


این یادداشت را نیمه نخست مرداد امسال نگاشتم؛ بلافاصله پس از انتشار آن، زمزمه هایی مبنی بر توقف عملیات جاده سازی در این پارک ملی به گوش رسید هرچند که گویا حکایت تخریب در این منطقه همچنان ادامه دارد...

در همین پیوند: گزارشی از همین قلم که اسفند سال گذشته در روزنامه چاپ شد از اینجا قابل دسترس است.

۱۳۸۸ شهریور ۷, شنبه

لطفا نشانی غلط ندهید!

كمتر از یك سال پیش بود كه برخی از دولتمردان با حضور در مجامع عمومی و رسانه ای، از وقوع بحران گسترده اقتصادی در جهان ابراز شعف و شادمانی كردند و مدیریت اقتصادی خود را به رخ جهانیان كشاندند. هرچند كه همان زمان هم، تعدادی از بزرگان مملكتی سرد و گرم چشیده روزگار، هم نوا با كارشناسان مستقل و دلسوز، نهیب زدند كه دیر یا زود، این بحران جهانی بر اقتصاد نحیف كشور ما نیز اثرگذار خواهد بود. به هر روی، دیری نپایید كه نشانه های بحران آشكار شد. ركود تورمی كه به تدریج بر اقتصاد كشور چتر گستراند، ورشكستگی بسیاری از بنگاه های بخش خصوصی، افزایش شمار افراد و شركت های بدهكار به سیستم نیمه محتضر بانكی كشور، تعدیل های گسترده نیروی كار در شركت های كوچك و بزرگ دولتی و غیردولتی كه تا پیش از آن نیز تنها با نیمی از ظرفیت تولیدی خود فعالیت می كردند و به تازگی هم مشكلات ایران خودرو كه زمانی غول خودروسازی خاورمیانه نامیده می شد و در تمام فعالیت 4 دهه خود -حتی دوران جنگ تحمیلی- سوددهی خود را از دست نداده بود، در كنار پیامدهای حاصل از واردات بی سابقه دهها میلیارددلاری انواع و اقسام كالاها، همه و همه، نشانه هایی آشكار از بحران فزاینده ای است كه گریبانگیر اقتصاد رنجور كشور شده است.

در چنین اوضاع و احوالی، وقتی كه مراكز رسمی مسئول آمارگیری در مملكت بر طبل كاهش بیكاری می كوبند، آیا افكار عمومی جامعه حق ندارد با دیده تردید به آن بنگرد و از خود بپرسد كه: واقعا چگونه؟!

دست كم در جایی هم چون "خراسان شمالی"، وقتی كه هر ناظر آگاه و بی طرفی به بنگاه های اقتصادی پیرامون خود می نگرد و شرایط آنان را «بغرنج» می یابد، وقتی كه در تمام 4 سال گذشته كمتر طرح بزرگ صنعتی یا حتی خدماتی اشتغال آفرین را می یابد كه به بهره برداری رسیده باشد، وقتی به اقتصاد كشاورزی معیشتی نیم بند روستاها و شهرستان های اطراف می نگرد و هنگامی كه به نحو غیرقابل كتمانی با افزایش روزافزون جویندگان كار، دانش آموختگان بیكار و زنان جویای شغل روبه رو می شود، حق ندارد در صحت آمارهای اعلام شده شك كند؟

آیا واقعا آمار 4 درصدی بیكاران در خراسان شمالی با آن چه كه پیش روی ما قرار دارد، با رشد فزاینده بدهكاران بانكی، با شمار ورشكستگان مالی، با كارخانه هایی كه تنها با نصف یا حتی یك سوم ظرفیت اسمی خود فعال هستند، و با مهاجرت هر روزه روستانشینانی كه عطای كشاورزی پرهزینه و كم سود خود را به لقایش بخشیده و به دنبال كسب روزی، روانه شهرهای كوچك و بزرگ شده و در چرخه اشتغال غیرمولد و كاذب وارد می شوند، مطابقت دارد؟ در بوق و کرنا کردن آمارهایی شبهه آمیز که نه تنها کارشناسان مستقل خارج از نظام دیوانسالاری دولت، که نمایندگان پارلمان و حتی برخی از مدیران ارشد را نیز راضی نمی کند، چه سودی می تواند داشته باشد؟ واقعا ارائه چند باره آمار و ارقامی كه شاید تنها چند مدیر استانی بتوانند با استناد به آنها نزد مرکزنشینان، فخر بفروشند و در عوض، می تواند این استان را از جدول دریافت بسیاری از كمك های دولتی و تسهیلات احتمالی اشتغال زا در بودجه مملكتی خارج كند، چه توجیهی دارد؟ و اگر بر ما خرده نگیرند، شاید بتوان گفت: این طریق دشمنی باشد نه راه دوستی!

* این یادداشت را چندی پیش به بهانه اعلام آمارهای جدید نرخ بیکاری در استان خراسان شمالی برای روزنامه خراسان نوشتم که با حذف و تعدیل فراوان به چاپ رسید؛ شاید به این خاطر که اسباب تکدرخاطر احدی از دولتمردان مهرورز را فراهم نیاورد!

۱۳۸۸ مرداد ۲۰, سه‌شنبه

چند تصویر تامل برانگیز از گرمایش جهانی












به راستی ما با کره خاکی، این میراث گذشتگان و امانت نسل های آینده که در دستان ماست، چه می کنیم؟ کره زمین، تنها نقطه قابل سکونتی که در این جهان لایتناهی می شناسیم...



۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

در مذمت یک مدیر بلاگفای کم ظرفیت!

همه چیزمون به هم میاد. خب جهان سومی هستیم دیگه! تعارف که نداریم. سیاست ورزی و اقتصاد و فرهنگ و اجتماع و... حتی وبلاگ نویسی در این مملکت هم متاثر از فضای غالب کشور است. کافیست وبلاگی در بلاگفا داشته باشی - مثل من - بعد یکشب هوس کنی تو اون به مقایسه سرویس های ارائه شده در وبلاگهای وطنی مثل بلاگفا با سرویس های غیروطنی مثل بلاگر و وردپرس بپردازی - بازهم مثل من - و صبح که بیدار میشی در کمال ناباوری می بینی این خصلت انتقادناپذیری بعضی ازما ایرانیها باعث شده یک عده آدم سابقا محترم کل وبلاگت رو با تموم مطالب آرشیوشده و نشده اش برای همیشه از دنیای وب حذف کردن!! به همین سادگی و بدون اینکه اخطاری برات بیاد یا مهلتی بدن که فرصت کنی مطالب دوست داشتنیت رو جایی برای خودت ذخیره کنی. این کل اتفاقی بود که برای وب نگار افتاد و اون رو حالا مهمان بلاگر و مجموعه گوگل کرده؛ همین!

۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

آگاهی: میوه ممنوع!












امروز را در گاهشمار خورشیدی به نام روز خبرنگار نامگذاری کرده اند؛ هرچند که ایران به میمنت حوادث پس از برگزاری انتخابات توانست دست کم در یک مسئله حکومت چین کمونیست را پشت سر بگذارد و آن هم چیزی نبود جز کسب مقام نخست جهان به لحاظ شمار روزنامه نگاران زندانی! نسل های قدیمی تر ما هنوز از یاد نبرده اند سخنان بزرگان انقلاب بهمن 57 را که آرزو می کردند به زودی تمام مسلسل ها تبدیل به قلم شود. اما امروز در نبود آنها ... بگذریم!

۱۳۸۸ مرداد ۱۶, جمعه

روزی تو خواهی آمد...














تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن، سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست، اندوهی فراهم
تو را من چشم در راهم
شباهنگام
در آن دم که بر جا، دره ها چون مرده ماران خفتگانند
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی، دام
گرم یادآوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم...

" نیما یوشیج"

15 شعبان 1430

۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

و سرانجام...!

پیش از شما
به سان شما
بی شمارها
با تار عنکبوت نوشتند روی باد
کین دولت خجسته جاوید زنده باد!

شعری از: شفیعی کدکنی

نگاشته شده در: 14 مرداد 1388 خورشیدی