۱۳۸۹ تیر ۶, یکشنبه

ازدواج ...!!

همه چی خیلی سریع اتفاق افتاد؛ اصلا فکرش رو نمی کردم که به این زودی اتفاق بیفته ولی خب دیگه، بالاخره برای داداش کوچیکم بهترین اتفاقی که می تونه برای یه جوون دم بخت بیفته، روی داد و اونو با سلام و صلوات به خونه بخت فرستادیم. حالا بماند که پسر بزرگه ازقافله عقب مونده (!!) ولی خب، الهی که خوشبخت باشن همیشه... .

۵ نظر:

فرید صلواتی گفت...

اینها تنها یک کابوس است[ناراحت]

باران گفت...

مباااااركه
اين از عوارض خبرنگار بودنه. از بس حواستون به همه چي هست ، خودتونو فراموش كردين !!!
البته وجدان من هم ناراحت شد .ما به عنوان دوستان مجازي به فكر آستين بالا زدن براتون نبوديم
آقاي فريد منظورشون پست خودشونه ها نگران نشيد همچين كابوس هم نيست!!
به فكر خودتون هم باشيد!

ناشناس گفت...

سلام استاد تبر یک میگم خد متتون اولا کار بسیار خوبی کر دید که واسه داداش کو چیکتون این کار مهم رو انجام دادین دوما استاد عزیز سعی کنید ازادی فعلی تون رو با ازدواج از دست ندید سوما ما شیر ینی رو بیخیال شدیم چهارما وب عالی دارین واستون ارزوی مو فقیت دارم استاد استاد استاد استاد استاد استاد خیلی خو نسردین

مهم خودمونیم گفت...

سلام به شما
تبریک می گم
زندگی همینه سخت نگیرید درست میشه
مشکل هممون سخت گیری الکیه و معیارای مالیخولیاییه
گریز ناپذیر ها رو باید بپذیریم

ناشناس گفت...

سلام پيوندشماراکه زده بودم بازنمي کردپيام ميدادچنين وبلاگي نيست حدف کردم درپيوندهاي روزانه زدم قبول نمي کردمي نوشت پيوندهاي غيرمجازوممنوعه ثبت نمي شود.امروزدوباره پيوندزدم محکم چون پيوندازدواج برادرتان که مبارک باشه