۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

تا روزنه ای هست...!

قبول دارم آقا! من تسلیمم! قبول دارم که زیادی تنبل شدم در به روز کردن این تریبون مجازی که می رود به جمع آثار باستانی دنیای وب بپیوندد... حالا که فکرش را می کنم، می بینم که در این مدت چه رخدادهایی داشتیم که می شد درمورد آنها اینجا نوشت. مثلا می شد از خاموشی ابدی استاد آواز ایران و خواننده نواهای جاودانه نازنین مریم و ای ایران ایران و سفر برای وطن نوشت؛ می شد از اعتماد به نفس کاذب و توخالی بعضی ها نوشت که فکر میکنند دروغ هرچه بزرگتر، باورپذیرتر آن هم در حالیکه پارازیت های شدید همه را خفه کرده و شهرهای ما را به ماکروویوهای بزرگ و پرخطری تبدیل کرده است؛ می شد ازیکصدوچهارمین سالگرد قیام آزادیخواهانه و عدالت طلبانه ملت ایران با هدف محدود و مشروط کردن قدرت و مهارزدن برآن نوشت ؛ حتی می شد از پیشگویی یا حتی اشتیاق وصف ناشدنی حلقه ای از حاکمیت برای درگیری نظامی هرچند کوچک با ایالات متحده یا اسرائیل و زمینه چینی نزد افکار عمومی برای این موضوع و طرح مسایلی درباره نزدیک بودن نبرد آخرالزمان نوشت ؛ ولی خب باور کنید اوضاع همیشه همان طوری که انسان تمایل دارد، پیش نمی رود! فی المثل می بینی صفحه اصلی بلاگر، خط در میان فیل تر می شود و لاجرم دسترسی به اکانتت غیر ممکن! یا با فلان شخص غیرمتشخص یا با "ناسازگاری روزگار" مشکل پیدا می کنی و حال و حوصله وبگردی از تو سلب می شود! یا حتی ممکن است به خاطر آلودگی با ویروس "اپشتین بار"  به سندروم خستگی مزمن دچار شده باشی و روزها و حتی هفته ها بی آنکه دلیل خاصی برای تغییر رفتارت بیابی، تمام بعدازظهرها را کنج اتاق کز کنی و حتی حوصله اینکه کنترل تلویزیون را به دست بگیری، نداشته باشی چه رسد به نشستن پشت کامپیوتر و این جور برنامه ها! ولی خب چاره چیست؟ تا وقتی که روزنه هایی برای تنفس هست، باید ادامه داد؛ که بزرگان گفته اند برای نبرد با تاریکی باید چراغ افروخت -هرکس به سهم خود- اگرچه روز خبرنگار رسیده باشد و صدها بغض فروخفته در گلوی فعالان عرصه رسانه باشد و ادعای آزادی مطلق بعضی ها گوش فلک را کرکرده باشد...بگذریم!!


۱۰ نظر:

باران گفت...

سلام و درود بر شما كه چراغي افروختيد
روز خبرنگار رو بهتون تبريك مي‌گم با اينكه نمي‌دونم آيا شما هم همون احساسي رو از شنيدن اين تبريك دارين كه من يا امثال مااز شنيدن تبريك روز كارگر،روز معلم ، روز زن،روز كارمند،روز مطبوعات،روز بازنشستگان،روز معلولان ،روز حقوق بشر،يا...
شاد باشي و برقرار

الياس پهلوان گفت...

سلام عزيز سبزنگار سبز انديش
قدم رنجه فرموده مارا مورد لطف قرار داده ايد. هميشه از نوشته هاتون استفاده كرده ام. اما در مورد وقت زياد بايد بگم تا حالا پيش نيومده. شايد بعدها وضع بهتر بشه.

مرتضی میرزایی گفت...

سلام،
آره! خیلی چیزها میشد نوشت!

والله شرمنده گاهی سر میزنم ولی فرصت نظر ندارم.میبینی که انقدر هم سرم شلوغه در سایتم هم به یک کپی محض کفایت میکنم و کمتر میشه 2 خط بهش اضافه کنم!
ممنون که به من سرمیزنی!
امیدوار موفق باشی.

مرد خاکی گفت...

درود بر محسن داوری عزیز

روز خبرنگار رو دیر تبریک می گویم ولی تازگی دارد...

این تنبلی هم که گفتی مخصوص تو نیست من و عده ای نیز اینگونه شدیم ودچار حسی نامفهموم....

والا باید بگم که نسل بشر شاید به این زودی منقرض نشه و ما عمرمون رو بکنیم ولی بالطبع اتفاق میفته از بس که نابخردی بیشتر و بیشتر می شود

پیروز باشی :)

محدثه نیری گفت...

سلام دوست عزیز
دغدغه شما نه قابل تحسین بلکه در خور ستایشه....
درد آدم هایی که از تنهایی گذشتن
از مناسبت گذشتن
از باغ و رنگ و فصل و این جهان پشت هم ...

نکته های قابل قبول و در خور احترامی رو مطرح کردین....

اما واقعا تا شقایق هست زندگی باید کرد....

الياس پهلوان گفت...

سلام
برا رهائي بغضو بتركنونين حتي تو تنهائي.

ناشناس گفت...

استاد عزیز این تریبون مجازیتان حسابی مارا به خود وابسته کرده است در صورت امکان حداقل هفته ای یک مطلب زیبا بگذارید باز هم عالی بود

ترکهای خراسان گفت...

خبرنگاران خائن و استانداران غریبه خراسان شمالی

استاندار غریبه، تحمیلی و "اصلاح طلب" خراسان شمالی توسط خبرنگاران خائن داستان "راه آهن مشهد - بجنورد- گرگان" را بافت و با ریسیدن یک راه آهن، ایستگاه اسفراین را به"راه آهن مشهد - بجنورد- گرگان" وصل نمود، در شیروان سالن ورزشی ۳۰۰۰ نفری و استادیم و در بجنورد سالن ورزشی ۵۰۰۰ نفری و استادیم ۱۵هزار نفری پخت، در بجنورد بیمارستان ۲۸۰ تختخوابی بافت و در شیروان بیمارستان ۲۲۰ تختوابی سرخ کرد، برای آشخانه و فاروج هم بیمارستان آب پز نمود و آب شیروان و بجنورد را چنان تصفیه نمود که کارشناسان آب دو شهر را حتی برای حیوانات زیان آور تشخص دادند و ... هزاران پروژه دیگر بافت و ساخت و پی کار خود رفت.

آن استاندار غریبه، تحمیلی و "اصلاح طلب" که رفت یک غریبه دیگر آمد و خبرنگاران خائن گفتند. این غریبه پهلوان است و کوه بر روی کوه می گذرد و بزودی خیلی چیزها را در استان خواهد بافت و ساخت. استاندار"اصولگرا" با برداشتن قلعه کوهی در نزدیک بجنورد شروع بکار نمود و آنچه را که غریبه قبلی بافته بود باز نمود و تبدیل به نخ کرد و دوباره شروع به بافتن نمود و این غریبه هم پی کارش رفت.

آن دو غریبه قبلی با کمک خبرنگاران خائن، استان را به قطب صنعتی ایران تبدیل کردند و بگذارید این غریبه با کمک خبرنگاران خائن، استان را به قطب کشاوزی ایران تبدیل نماید.

امان از دست خبرنگاران خائن! امیدواریم این بار وفتی این پاسدار غریبه کلنگ برزمین می کوبد، آب مانند فواره بیرون نزند و مزاحم ساخت و سازهای پاسدار غریبه نگردد.

ادامه در وب ترکهای خراسان

مانی گفت...

سلام.به هر حال همین که دو کلمه نوشتی یعنی خیلی هم در حال موت نیستی.بیشترش بر میگرده به بی خیالی و خونسردی که خصلت خیلیهاست البته به خودت نگیری چون عمرا همچین خصوصیاتی داشته باشی!
از این که قدم رنجه فرمودید سپاسگزارم.

سمانه گفت...

اينطوري كه نوشتين شهرهاي ما شده عينهو مايكروويو احساس ميكنم دارم كباب ميشم!
تشبيهاتتون حرف نداره.
راستي چرا فيل تر رو اينطوري نوشتين؟
مده؟